1 رنگ عاشق چو زعفران باشد هرکه عاشق بود چنان باشد
2 روی فارغدلان به رنگ بود رنگ غافل چو ارغوان باشد
3 قاصد عشق او ز ره چو رسید کمترین پایمرد جان باشد
4 عشق چون در حدیث وعده شود عدت جان خان و مان باشد
1 ترا کز نیکوان یاری نباشد مرا نزد تو مقداری نباشد
2 نباشد دولت وصلت کسی را وگر باشد مرا باری نباشد
3 ترا گر کار من دامن نگیرد ز بخت من عجب کاری نباشد
4 گلی نشکفت باری این زمانم اگر در زیر این خاری نباشد
1 مرا گر چون تو دلداری نباشد هزاران درد دل باری نباشد
2 چو تو یا کم ز تو یاری توان جست چه باشد گر ستمکاری نباشد
3 مرا گویی که در بستان این راه گلی بیزحمت خاری نباشد
4 بود با گرد ران گردن ولیکن به هرجو سنگ خرواری نباشد
1 بیعشق توام به سر نخواهد شد با خوی تو خوی در نخواهد شد
2 آوخ که به جز خبر نماند از من وز حال منت خبر نخواهد شد
3 گفتم که به صبر به شود کارم خود مینشود مگر نخواهد شد
4 گیرم که ز بد بتر شود گو شو دانم ز بتر بتر نخواهد شد
1 حسن تو بر ماه لشکر میکشد عشق تو بر عقل خنجر میکشد
2 خدمتش بر دست میگیرد فلک هر کرا دست غمت برمیکشد
3 دست عشقت هرکرا دامن گرفت دامن از هر دو جهان درمیکشد
4 از بر تو گر غمیم آرد رسول جان به صد شادیش در بر میکشد
1 بدرود شب دوش که چون ماه برآمد ناخوانده نگارم ز در حجره درآمد
2 زیر و زبر از غایت مستی و چو بنشست مجلس همه از ولوله زیر و زبر آمد
3 نقلم همه شد شکر و بادام که آن بت با چشم چو بادام و لب چون شکر آمد
4 زان قد چو شاخ سمن و روی چو گلبرگ صد شاخ نشاطم چو درآمد به بر آمد
1 زلفت چو به دلبری درآمد بس کس که ز جان و دل برآمد
2 هم رایت خوشدلی نگون شد هم دولت بیغمی سر آمد
3 دل گم نشود در آنچنان زلف کز فتنه جهان به هم برآمد
4 کاندیشه به حلقهایش درشد کم گشت و چو حلقه بر در آمد
1 مرا تاثیر عشقت بر دل آمد همه دعوی عقلم باطل آمد
2 دلم بردی به جانم قصد کردی مرا این واقعه بس مشکل آمد
3 ز دل نالم ز روی تو چه نالم برویم هرچه آید زین دل آمد
4 حساب وصل با عشقت بکردم مرا صد ساله محنت فاضل آمد
1 با روی دلفروزت سامان بنمیماند با زلف جهانسوزت ایمان بنمیماند
2 در ناحیت دلها با عشق تو شد والی جز شحنهٔ عشقت را فرمان بنمیماند
3 زین دست عمل کاکنون آورد غم عشقت آن کیست که در عشقت حیران بنمیماند
4 در حقهٔ جان بردم غم تا بنداند کس هرچند همی کوشم پنهان بنمیماند
1 جانا دلم از غمت به جان آمد جانم ز تو بر سر جهان آمد
2 از دولت این جهان دلی بودم آن نیز به دولتت گران آمد
3 آری همه دولتی گران آید چون پای غم تو در میان آمد
4 در راه تو کارها بنامیزد چونان که بخواستم چنان آمد