7 اثر از غزلیات امیر معزی نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات امیر معزی نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار امیر معزی نیشابوری / غزلیات امیر معزی نیشابوری

غزلیات امیر معزی نیشابوری

1 آن زلف نگر بر آن بر و دوش وان خط سیه بر آن بناگوش

2 هر دو شده پیش ماه و خورشید مانندهٔ حاجبان سیه‌پوش

3 بی‌گرمی و بی‌فروغ آتش چون عنبر و مشک‌دوش بر دوش

4 آن داده به عاشقان غم و درد وین برده زعاقلان دل و هوش

1 حلقه‌های زلف جانان تا سراندر سرزده است دل ز من بگریخته است و زیر زلف او شده است

2 گر شب تاریک خواب آرد همی در چشم من زلف شبرنگش چرا خواب از دو چشمم بستداست

3 گر ز اصل جادویی و شعبده خواهی نشان چشم او بنگر که اصل جادویی و شعبده است

4 تاکه او را دو رده است از در مکنون و عقیق از سرشک و لعل او بر چهرهٔ من صد رده است

1 خبرت هست که در آرزوی روی توام وز غم و فرقت تو تافته چون موی توام

2 خسته هجر تو و سوخته عشق توام عاشق موی تو و شیفتهٔ روی توام

3 بوی تو باد سحرگه به من آرد صنما بندهٔ باد سحرگه ز پی بوی توام

4 به سر تو که برم عهد وفای تو به سر تا بدانی که هواخواه و هواجوی توام

1 گر تو پنداری که رازم بی‌تو پیدا نیست هست یا دلم مشتاق آن رخسار زیبا نیست هست

2 یا ز عشق لولو و یاقوت شَکَّر بار تو چشم ‌گوهر بار من هر شب چو دریا نیست هست

3 ور تو را صورت همی بندد که از چشم و دلم آب و آتش تا ثَری و تا ثُریّا نیست هست

4 گر تو پنداری که بی‌وصل تو جان اندر تنم مستمند و دردمند و ناشکیبا نیست هست

1 ای روی تو رخشنده‌تر از قبلهٔ زردشت بی‌روی تو چون زلف تو گوژست مرا پشت

2 ‌عشق تو مرا کشت و هوای تو مرا سوخت جور تو مرا خست و جفای تو مرا کشت

3 هر چند همه جور و جفای تو کشیدم هرگز نکنم مهر و وفای تو فرامشت

4 برخیز و بیا تا ز رخ و زلف تو امشب پر لاله کنم دامن و پر مشک‌ کنم مشت

1 خطّی است‌ که بر عارض آن ماه تنیدست یا دست فلک غالیه بر ماه‌ کشیدست

2 یا رهگذر مورچگان است به ‌گلبرک یا بر سمن تازه بنفشه بدمیدست

3 در جمله یکی خط بدیع است‌که آن خط صد توبه شکسته است و دو صد پرده دریدست

4 من عاشق آن تُرک پریزاد که او را هم جعد پریشیده و هم زلف خمیدست

1 رفت یار و غمی ز یار بماند جان زغم زار و تن نزار بماند

2 دل و یار و نشاط هر سه شدند عشق و هجران و درد یار بماند

3 رفت معشوق و عشق باقی ماند که ز معشوق یادگار بماند

4 هست چون یار غمگسار عزیز هرچه از یار غمگسار بماند

1 از غم عشقت نگارا دیده پرخون‌کرده‌ام تا رخ و عارض زخون دیده گلگون کرده‌ام

2 ای بسا شبها که من از آرزوی روی تو از سرشک دیده کویت را چو جیحون ‌کرده‌ام

3 خون من خواهی‌که ریزی بی‌گناهان هر زمان تو چه پنداری که من در عاشقی چون‌ کرده‌ام

4 دوش وقت نیمشب پیش خدا از جورتو صدهزار افغان و فریاد از تو افزون کرده‌ام

1 ای خوبتر ز یوسف ز این خوبتر مشو از چشم بد بترس و زخانه به در مشو

2 یارت منم ز عالم و جایت دل من است یار دگر مگیر وبه جای دگر مشو

3 گر خواستی ز حسن همی پایهٔ بلند بر آسمان رسیدی ازین پیشتر مشو

4 بد بودی آن زمان که ندادمت هیج پند اکنون‌ که پند دادمت از بد بتر مشو

1 آن صنم‌ کاندر دو لب تنگ شکر دارد همی بر سر سرو روان شمس و قمر دارد همی

2 حلقه‌های زلف او عمدا کند زیر و زبر تا دل و جان‌مرا زیرو زیردارد همی

3 تلخ‌ گفتار است و شیرین لب نگارین روی من وین عجب بنگر که زهر اندر شکر دارد همی

4 آیت و اللیل بر خواند همی شمس الضحاش تا نقاب از آیت وَالْفَجر بردارد همی

آثار امیر معزی نیشابوری

7 اثر از غزلیات امیر معزی نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات امیر معزی نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.