7 اثر از غزلیات امیر معزی نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات امیر معزی نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار امیر معزی نیشابوری / غزلیات امیر معزی نیشابوری

غزلیات امیر معزی نیشابوری

1 کافر بچه‌ای سنگدل آوردهٔ غازی دلهای مسلمانان بربوده به‌ بازی

2 شد در صفت حیلت بازی دل او سخت تا سست کند قاعدهٔ ملت تازی

3 هر توبه‌ که دیدیم در اسلام حقیقی است در عشق همان توبه شد امروز مجازی

4 سوگند خورم‌ کز دل و جان بندهٔ اویم هرچند که هرگز نکند بنده نوازی

1 امروز بت من سر پیکار ندارد جز دوستی و عذر و لَطَف‌ کار ندارد

2 بشکفت رخم چون‌ گل بی‌خار ز شادی زیرا که ‌گل صحبت او خار ندارد

3 با گریه شد این چرخ ‌گهربار که آن بت بی‌خنده همی لعل شکربار ندارد

4 زلفش همه مشک است و چنان مشک دلاویز کم جوی ز عطار که عطار ندارد

1 جانا جفا نکردم هرگز به جای تو کارم به جان رسید زجور و جفای تو

2 هرچند جز جفا نکنی تو به جای من حقا که جز وفا نکنم من به جای تو

3 دل برده‌ای اگر ببری جان روا بود زیرا که جان نخواهم جز از برای تو

4 ور صد هزار جان بودای دوست مرمرا من وقف کرده‌ام به دعا و ثنای تو

1 مشکن صنما عهد که من توبه شکستم وز بهر تو در کنج خرابات نشستم

2 اندر صف خورشیدپرستان شدم اینک زیرا که میان سخت به زنّار ببستم

3 پیش تو برم سجده میان‌بسته به زنّار تا خلق بدانند که خورشیدپرستم

4 بندم کن و حدّم بزن ای شحنهٔ خوبان کز هجر تو دیوانه و از عشق تو مستم

1 ز عشق لاف تو ای پیر فوطه پوش خطاست که عشق و فوطه و پیری بهم نیاید راست

2 تو را که هست دو عارض سپید و جامه‌ کبود دلت سیاه و رخت زرد و اشک سرخ چراست

3 تو را به عشق همه راستگوی نشناسند و گرچه بر تو اثرهای عاشقی پیداست

4 مگر که بشکنی از بهر عشق توبه و نذر که نذر و توبه شکستن ز بهر عشق رواست

1 جز تو مرا یار و غمگسار نشاید بی تو مرا جاودان بهشت نباید

2 صبر من از دل همی بکاهد هر روز عشق توام هر زمان همی بفزاید

3 مونس من در شب سیاه ستاره هجر تو روزم همی ستاره نماید

4 غارت دلها رخ تو پیشه ‌گرفته است جز دل آزادگان همی نرباید

1 بامدادان راست‌ گو تا رخ‌ کرا آراستی وز خمار و خواب دوشینه کجا برخاستی

2 گر نه آشوب مرا برخاستی از خواب خوش زلف جان آشوب پس بر گل چرا پیراستی

3 من ز یزدان دوش دیدارت به‌ حاجت خواستم تو چرا امروز آشوب دل من خواستی

4 بی‌مشاطه آینه بنهادی اندر بیش روی خویشتن را چون عروس جلوگی آراستی

1 از پس پنجاه سال عشق به ما چون فتاد از بر ما رفته بود روی به ما چون نهاد

2 بر دل من مهر بود مهر دلم چون شکست بر دل من قفل بود قفل درم چون‌گشاد

3 داد من از دلبری است کاو ندهد داد من گرچه در اوصاف او خاطر من داد داد

4 نازگری خوش‌زبان پاک‌بری شوخ‌چشم عشوه دهی دلفریب‌ بوالعجبی اوستاد

1 مشک نقاب قمر خویش ‌کرد سیم‌ حجاب حجر خویش کرد

2 تا من بیچارهٔ دل خسته را عاشق اندوه بر خویش کرد

3 عیش من از ناخوشی آن خوش پسر همچو شرنگ از شکر خویش‌کرد

4 دید دلم ناوک مژگان او حلقهٔ زلفش سپر خویش کرد

1 آن‌ که از سنبل نقاب ارغوان آرد همی عیش او بر چهرهٔ من زعفران کارد همی

2 هر کجا خواهم‌ که دریابم سبک دیدار او باز یابم زو که با من سرگران دارد همی

3 ابر دیدستی‌ که باران بارد اندر نوبهار دیدهٔ من خون دل را همچنان بارد همی

4 تا گل وصلش فرو پژمرده در باغ دلم خار هجرانش مرا در دیدگان خارد همی

آثار امیر معزی نیشابوری

7 اثر از غزلیات امیر معزی نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات امیر معزی نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.