7 اثر از غزلیات امیر معزی نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات امیر معزی نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار امیر معزی نیشابوری / غزلیات امیر معزی نیشابوری

غزلیات امیر معزی نیشابوری

1 آن شب که مرا بودی وصل تو به‌ کف بر با دوست نشستم به سرکوی لَطَف بر

2 ابروش کمان بود و هدف ساختم از دل تا غمزهٔ او تیر همی زد به هدف بر

3 پر دُر صدفی داشت عقیقین و همان شب غواص صدف یافته بودم به صدف بر

4 گفتی خط مشکینش بر عارض سیمین طغرای جمال است به منشور شرف بر

1 صنما ما ز ره دور و دراز آمده‌ایم به‌سر کوی تو با درد و نیاز آمده‌ایم

2 گر ز نزدیک تو آهسته و هشیار شدیم مست و آشفته به نزدیک تو بازآمده‌ایم

3 آمدستیم خریدار می و رود و سرود نه فروشندهٔ تسبیح و نماز آمده‌ایم

4 یک زمان‌گرم‌کن از مستی ما مجلس خویش که ز مستی بر توگرم فراز آمده‌ایم

1 ای کژدم زلف تو زده بر دل من نیش وز ضربت آن نیش دل نازک من ریش

2 آنجا که بود انجمن لشکر خوبان نام تو بود اول ناز تو بیش

3 چون من شود آخر به غم عشق ‌گرفتار آنکس که ز اول نبود عاقبت اندیش

1 بر من این رنج و غم آخر به سر آید روزی لب من‌ بر لب آن خوش پسر آید روزی

2 گر چه دورم زبر یار بدان خرسندم که مرا زو به سلامت خبر آید روزی

3 ضربت هجر همی خسته کند جان مرا آه اگر ضربت او کارگر آید روزی

4 هر شبی قافلهٔ وصل ز من دورترست آخر این قافله نزدیکتر آید روزی

1 بیار آنچه دل ما به یکدگر کشدا به ‌سرکش آنچه بلا و الم به سرکشدا

2 غلام ساقی خو‌یشم که بامداد پگاه مرا ز مشرق خم آفتاب برکشدا

3 چو تیغ باده بر آهیجم از میان قدح زمانه باید تا پیش من سپر کشدا

4 چه ‌زر و سیم و چه خاشاک‌ پیش من ‌آن روز که از میانه ی سیماب آب زر کشدا

1 مرا گذر به‌سوی کوی یار باید کرد زدیده بر سرکویش نثار باید کرد

2 چو در فتاد به‌دام آن نگار سیم اندام سه بوسه از دو لب او شکار باید کرد

3 چو وصل بر سر کوی استوار خواهد شد ‌در سرای به قفل استوار باید کرد

4 همه حدیث سماع و شراب بایدگفت همه حکایت بوس وکنار بایدکرد

1 مرا نگارا با روی تو چه جای غم است که چون تو یار ز خوبان روزگار کم است

2 بهشت و دنیا هر دو به هم نبیند کس بهشت و دنیا با هم مرا ز تو به هم است

3 تو در دلم بنشستی و غم بشد ز دلم دلی ‌که جای تو باشد درو چه جای غم است

4 مرا دلیلی‌ است کز عشق در جهان مثل است تو را رخی است که از حسن در جهان علم است

1 عشق یارم هر زمانی منزل اندر دل کند تا به زیر حلقهٔ زلفش دلم منزل‌کند

2 دل‌که از من بگسلد منزل‌کند در زلف او عشق او کز در درآید منزل اندر دل کند

3 هرکجا او بگذرد رویش جهان پرگل‌کند هرکجا من بگذرم چشمم زمین پرگل کند

4 گاه ازو بیم فراق است وگهی امید وصل بیم و امیدش همه کار مرا مشکل کند

1 جانا کجا شدی‌ که ز بهر تو غم خوریم هر ساعت از غمان تو آشفته دل‌تریم

2 لیلی دیگری تو به خوبی و دلبری ما در غم فراق تو مجنون دیگریم

3 ما را به عشقت اندر بیکار شد دو دست یک دست بر دلیم و دگردست بر سریم

1 تا دلم بستدی ای ماه و ندادی دادم کشتهٔ عشق شدم راز نهان بگشادم

2 سرد بردی دلم از عاشقی و جستن عشق لاجرم زود شدم عاشق و گرم افتادم

3 پدر و مادر من بنده نبودند تو را من تو را بنده شدم‌ گرچه به اصل آزادم

4 هر شبی بر سر کوی تو برآرم فریاد نکنی رحمت و یکشب نرسی فریادم

آثار امیر معزی نیشابوری

7 اثر از غزلیات امیر معزی نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات امیر معزی نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.