7 اثر از غزلیات امیر معزی نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات امیر معزی نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار امیر معزی نیشابوری / غزلیات امیر معزی نیشابوری

غزلیات امیر معزی نیشابوری

1 به شب از داغ هجر تو نمیدانم غنود ای‌جان که‌ درد و داغ هجران‌ تو خواب از من ربود ای‌ جان

2 زبهر دیدن رویت چو باشم بر سرکویت خروش پاسبان تو به جان باید شنود ای جان

3 به باغ صحبت وصلت بکشتم تخم امیدت کنون آمد به‌ بر تخمم‌ کسی دیگر درود ای جان

4 مرا شادی رخسار تو باشد هرکجا باشم چو رخسارت نبینم من ندانم شاد بود ای جان

1 بربود روزگار تو را از کنار من وز تن ببرد داغ فراقت قرار من

2 جفت دگر کسی و غمان تو جفت من یار دگر کسی و فراق تو یار من

3 تو شادمانه جای دگر بر مراد خویش وینجا به جان رسیده زعشق تو کار من

4 تا از کنار من تو کرانه گرفته‌ای بی‌خون دل نبود زمانی کنار من

1 بار دیگر باز گرم افتادم اندر کار او باز نشکیبم همی یکساعت از دیدار او

2 گر مرا بینی عجب مانی فرو درکار من تا دگر باره چرا عاجز شدم درکار او

3 هر شبی‌ گویم‌ که مهمان آرمش ا‌برخوان‌ا خویش تا مگرگیرم زمانی بهره ازگفتار او

4 بازگویم کز دو چشم من جهان پرگل شود چون زمین پرگل شود مشکل شود رفتار او

1 جانا جفا نکردم هرگز به جای تو کارم به جان رسید زجور و جفای تو

2 هرچند جز جفا نکنی تو به جای من حقا که جز وفا نکنم من به جای تو

3 دل برده‌ای اگر ببری جان روا بود زیرا که جان نخواهم جز از برای تو

4 ور صد هزار جان بودای دوست مرمرا من وقف کرده‌ام به دعا و ثنای تو

1 عمری گذاشتم صنما در وفای تو وز صد هزارگونه‌ کشیدم جفای تو

2 آن چیست از جفا که نکردی به جای من وان چیست از وفا که نکردم به جای تو

3 مسکین دلم‌گر از تو کشیدست صد جفا یک دم زدن سُتُه نشدست از وفای تو

4 گویند مردمان که بود ذره در هوا من لاجرم چو ذره شدم در هوای تو

1 ای خوبتر ز یوسف ز این خوبتر مشو از چشم بد بترس و زخانه به در مشو

2 یارت منم ز عالم و جایت دل من است یار دگر مگیر وبه جای دگر مشو

3 گر خواستی ز حسن همی پایهٔ بلند بر آسمان رسیدی ازین پیشتر مشو

4 بد بودی آن زمان که ندادمت هیج پند اکنون‌ که پند دادمت از بد بتر مشو

1 کی نهم روی دگرباره بر آن روی چو ماه کی زنم دست دگرباره در آن زلف سیاه

2 بروم روی بر آن روی نهم کامد وقت بشوم دست بدان زلف زنم کامد گاه

3 ای پسر چند کنم بی‌لب خندان تو صبر وی صنم چندکشم در غم هجران تو آه

4 چند دارم ز پی وعده تو گوش به در چند دارم زپی رقعهٔ تو چشم به‌راه

1 ای آفتاب یغما ای خَلُّخی نژاده هم ترک ماه رویی هم حور ماه زاده

2 هستی به مهر و خدمت استاده و نشسته هم در دلم نشسته هم پیشم ایستاده

3 گه راز من‌گشایی زان زلفکان بسته گه اشک من‌گشایی زان دو لب‌گشاده

4 تو سیم ساده داری در زیر مشک سوده من لعل سوده دارم بر روی سیم ساده

1 سنبل است آنکه تو از لاله برانگیخته‌ای یا بنفشه است‌ که بر طرف چمن ریخته‌ای

2 یا بر آن عزم‌ که اسلام مرا کفر کنی پرده کفر ز اسلام در آویخته‌ای

3 ای برآمیخته هر روز یکی رنگ دگر این چه رنگ است که امروز بر آمیخته‌ای

4 تا که بر لعل و شکر بیخته‌ای‌ گرد عبیر خاک بر روی همه خسته‌دلان بیخته‌ای

1 ختنی‌وار رخ خوب بیاراسته‌ای چگلی‌وار سر زلف بپیراسته‌ای

2 این همه صنعت و آرایش و پیرایش چیست گرنه آشوب و بلای دل من خواسته‌ای

3 باغبانی ز که آموخته‌ای جان پدر که سمن برگ به شمشاد بیاراسته‌ای

4 گر بود خواسته و عمر گرانمایه و خوش خوشتر از عمر گرانمایه و از خواسته‌ای

آثار امیر معزی نیشابوری

7 اثر از غزلیات امیر معزی نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات امیر معزی نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.