7 اثر از غزلیات امیر معزی نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات امیر معزی نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار امیر معزی نیشابوری / غزلیات امیر معزی نیشابوری

غزلیات امیر معزی نیشابوری

1 کرانه گیرم تا خود ز عشق باز کنم در خصومت بر خویشتن فراز کنم

2 زعشق دوست بدین عشق و دوستی که منم نه ممکن است‌ که من خود زعشق باز کنم

3 زیاد روی خداوند آن دو زلف سیاه چو نام عشق بود من سخن دراز کنم

4 گرش ببینم و دستم به زلف او نرسد به چشم با سر زلفش ز دور راز کنم

1 کی نهم روی دگرباره بر آن روی چو ماه کی زنم دست دگرباره در آن زلف سیاه

2 بروم روی بر آن روی نهم کامد وقت بشوم دست بدان زلف زنم کامد گاه

3 ای پسر چند کنم بی‌لب خندان تو صبر وی صنم چندکشم در غم هجران تو آه

4 چند دارم ز پی وعده تو گوش به در چند دارم زپی رقعهٔ تو چشم به‌راه

1 آن روی به نیکویی خورشید جهانستی وان یار به‌ زیبایی چون حور جنانستی

2 خونخواره دو چشم او چون در نگرد شاید گویی‌ که دو جادو را آهنگ به‌ جانستی

3 گر راز دو زلفینش ایام بدانستی شوریده شدی عالم خورشید نهان استی

4 کافر بشدی مؤمن, مؤمن بشدی مرتد گر راه وصال او بر خلق بیانستی

1 گر یار نگارینم در من نگرانستی بار غم و رنج او بر من نه‌ گرانستی

2 ور غمزهٔ غمارش رازش نگشادستی از خلق جهان رازم همواره نهانستی

3 گویی چو بهشتستی آراسته و خرم گر دوست به کوی من گه‌گه گذرانستی

4 ای کاش که قوت من بودی ز دو یاقوتش تا بر سر او چشمم یاقوت نشانستی

1 سنبل است آنکه تو از لاله برانگیخته‌ای یا بنفشه است‌ که بر طرف چمن ریخته‌ای

2 یا بر آن عزم‌ که اسلام مرا کفر کنی پرده کفر ز اسلام در آویخته‌ای

3 ای برآمیخته هر روز یکی رنگ دگر این چه رنگ است که امروز بر آمیخته‌ای

4 تا که بر لعل و شکر بیخته‌ای‌ گرد عبیر خاک بر روی همه خسته‌دلان بیخته‌ای

1 ای داده روی خوب تو خورشید را نظام ای‌گشته عالمی به سر زلف تو غلام

2 بر ماه لاله داری و بر لاله سلسله هرگز که دید سلسله بر مه ز عود خام

3 در زیر سایهٔ سر زلفین عارضت کالْبَدْر فی‌الرّیٰاحین والشّمس فی‌الغَمام

4 ای روی تو چو لاله و قد تو همچو سرو وی خال تو چو دانه و زلف تو همچو دام

1 بس‌که من دل را به‌دام عشق خوبان بسته‌ام از نشاط روی ایشان توبه‌ها بشکسته‌ام

2 جسته‌ام او را که او را دیده تیر انداخته است تا دل و جان را به تیر غمزهٔ او خسته‌ام

3 هرکجا سوزنده‌ای را دیده‌ام چون خویشتن دوستی را دامن اندر دامن او بسته‌ام

4 دوستانم بر سرکارند در بازار عشق من چو معزولان چرا درگوشهٔ بنشسته‌ام

1 عمری گذاشتم صنما در وفای تو وز صد هزارگونه‌ کشیدم جفای تو

2 آن چیست از جفا که نکردی به جای من وان چیست از وفا که نکردم به جای تو

3 مسکین دلم‌گر از تو کشیدست صد جفا یک دم زدن سُتُه نشدست از وفای تو

4 گویند مردمان که بود ذره در هوا من لاجرم چو ذره شدم در هوای تو

1 دلم را یاری از یاری ندیدم غمم را هیچ غمخواری ندیدم

2 به قاف عشق بر سیمرغ شادی اگر دیدی تو من باری ندیدم

3 امید راحتی اندر که بندم کزو در حال آزاری ندیدم

4 دلم را با دهانت کاری افتاد کز آن در بسته‌تر کاری ندیدم

1 ای ترک زبهر تو دلی دارم و جانی ور هر دو بخواهی به‌ تو بخشم به زمانی

2 با چون تو بتی زشت بود گر چو منی را تیمار دلی باشد و اندیشهٔ جانی

3 از کوچکی ای بت که دهان داری گفتم آن غالیه‌دان است همانا نه دهانی

4 وز لاغری ای بت که دهان داری گویم آن سیمین کلک است همانا نه میانی

آثار امیر معزی نیشابوری

7 اثر از غزلیات امیر معزی نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات امیر معزی نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.