7 اثر از غزلیات امیر معزی نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات امیر معزی نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار امیر معزی نیشابوری / غزلیات امیر معزی نیشابوری

غزلیات امیر معزی نیشابوری

1 از پس پنجاه سال عشق به ما چون فتاد از بر ما رفته بود روی به ما چون نهاد

2 بر دل من مهر بود مهر دلم چون شکست بر دل من قفل بود قفل درم چون‌گشاد

3 داد من از دلبری است کاو ندهد داد من گرچه در اوصاف او خاطر من داد داد

4 نازگری خوش‌زبان پاک‌بری شوخ‌چشم عشوه دهی دلفریب‌ بوالعجبی اوستاد

1 امروز بت من سر پیکار ندارد جز دوستی و عذر و لَطَف‌ کار ندارد

2 بشکفت رخم چون‌ گل بی‌خار ز شادی زیرا که ‌گل صحبت او خار ندارد

3 با گریه شد این چرخ ‌گهربار که آن بت بی‌خنده همی لعل شکربار ندارد

4 زلفش همه مشک است و چنان مشک دلاویز کم جوی ز عطار که عطار ندارد

1 امروز بتم تیغ جفا آخته دارد خون دلم از دیده برون تاخته دارد

2 او را دلم آرامگه است و عجب این است کارامگه خویش برانداخته دارد

3 صد مشعله از عشق برافروخته دارم تا صد علم از حسن برافراخته دارد

4 جانم ببرد گر ز پی نرد بتازد زیرا که ا‌از آغاز تو را باخته دارد

1 مرا گذر به‌سوی کوی یار باید کرد زدیده بر سرکویش نثار باید کرد

2 چو در فتاد به‌دام آن نگار سیم اندام سه بوسه از دو لب او شکار باید کرد

3 چو وصل بر سر کوی استوار خواهد شد ‌در سرای به قفل استوار باید کرد

4 همه حدیث سماع و شراب بایدگفت همه حکایت بوس وکنار بایدکرد

1 مشک نقاب قمر خویش ‌کرد سیم‌ حجاب حجر خویش کرد

2 تا من بیچارهٔ دل خسته را عاشق اندوه بر خویش کرد

3 عیش من از ناخوشی آن خوش پسر همچو شرنگ از شکر خویش‌کرد

4 دید دلم ناوک مژگان او حلقهٔ زلفش سپر خویش کرد

1 ترکی ‌که همی بر سمن از مشک نشان ‌کرد یک باره سمن برگ به شمشاد نهان‌کرد

2 تا ساده زَنَخ بود همه قصد به ‌دل داشت واکنون که خط آورد همه قصد به‌جان کرد

3 چون زلف به خم بود مرا پشت به‌ خم‌ کرد چون تنگ دهان بود مرا تنگ جهان کرد

4 دل بسته مرا باز بدان بند کمرکرد خون بسته مرا باز بدان بسته میان‌کرد

1 سرو روان چو کوه به کردار ماه کرد خط آمد وکنارهٔ ماهش سیاه کرد

2 آن خط مشک بوی که بر عارضش دمید بر گل سپاه مورچه‌ گویی که راه کرد

3 چیره شدیم ما به‌ گنه بر به عشق از آنک صد ره به عجز توبهٔ ما را تباه‌کرد

4 وز توبه برکنار فتادیم از آنکه او رخسارگان چو توبهٔ ما را سیاه کرد

1 بنده بودن تورا سزا باشد چون تو اندر جهان کجا باشد

2 گرکنم بندگیت هست صواب جز تو را بندگی خطا باشد

3 تا تو در شهر یار ما باشی کار در شهر کار ما باشد

4 نشود با نشاط بیگانه هر که با وصلت آشنا باشد

1 رفت یار و غمی ز یار بماند جان زغم زار و تن نزار بماند

2 دل و یار و نشاط هر سه شدند عشق و هجران و درد یار بماند

3 رفت معشوق و عشق باقی ماند که ز معشوق یادگار بماند

4 هست چون یار غمگسار عزیز هرچه از یار غمگسار بماند

1 عشق یارم هر زمانی منزل اندر دل کند تا به زیر حلقهٔ زلفش دلم منزل‌کند

2 دل‌که از من بگسلد منزل‌کند در زلف او عشق او کز در درآید منزل اندر دل کند

3 هرکجا او بگذرد رویش جهان پرگل‌کند هرکجا من بگذرم چشمم زمین پرگل کند

4 گاه ازو بیم فراق است وگهی امید وصل بیم و امیدش همه کار مرا مشکل کند

آثار امیر معزی نیشابوری

7 اثر از غزلیات امیر معزی نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات امیر معزی نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.