49 اثر از قصاید امیر معزی نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید امیر معزی نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار امیر معزی نیشابوری / قصاید امیر معزی نیشابوری

قصاید امیر معزی نیشابوری

1 بودم میان خلق یکی مرد پارسا قلّاش کرد نرگس جمّاش تو مرا

2 از غمزهٔ تو در دلم افتاد وسوسه با وسوسه جگونه توان بود بارسا

3 پرهیز کرده بودم و سوگند خورده نیز کز بهر کام دل نشوم فتنهٔ بلا

4 از بس که کرد چشم تو نیرنگ و جادویی برهیز من هَدَر شد و سوگند من هَبا

1 ایا ستارهٔ خوبان خَلُّخ و یغما به دلبری دل ما را همی زنی یغما

2 چو تو نگار دل افروز نیست ‌در خَلُّخ چو تو سوار سرافراز نیست در یغما

3 غنوده همچو دل تنگ ماست دیدهٔ تو خمیده همچو سر زلف توست قامت ما

4 شکنجِ زلف تو شب را همی دهد سیهی فروغ روی تو مه را همی دهد سیما

1 هزار شکر کنم دولت مؤیّد را که داد باز به من دلبر سَهی قد را

2 از آتش دل مشتاق و از بلای فراق فرو گذاشته بودم وُثاق و مرقد را

3 چو ماه روی من آمد کنون بحمدالله به نور وصل بَدَل ‌کرده نار مُوقَد را

4 بتی که چنبر خورشید کرد عنبر و ند که ‌کرد چنبر خورشید عنبر و نَدْ را

1 یافتی بر خوان اگر جویی رضای مرتضا لا فَتی اِلّا علی بر خوا‌نْد هر دم مُصطفا

2 ور همی خواهی ‌که گردی ایمن از هَلْ‌ منْ‌ مَزید شرح یُوفون و یُخافون یاد کن از هَل أتی

3 آن‌که داماد نبی بود و وصی بود و ولی در موالاتش وصیت نیست شرط اولیا

4 گر علی بعد از سنین بنشست او را زان چه نقص هیچ نقصان نامد‌ش بعد از سنین اندر سنا

1 تا رای بود نصرت دین ناصر دین را در نصرت او رای بود روح امین را

2 تا پادشه روی زمین باشد سنجر بر هفت فلک فخر بود روی زمین را

3 شاهی که به ماهی به سپاهی بگشاید صد شهرگرانمایه و صدحص‌ه حصین را

4 با خصم برابر زند اندر صف پیکار بی‌ آنکه کند چاره شبیخون و کمین را

1 ایا سرو قد ترک سیمین قفا ندیدم به هجران تو جز جفا

2 ببستی دلم را به بند دو زلف نخواهی نمودن مرا زان رها

3 چگونه گذارم بر این روزگار تو از من جدا و من از دل جدا

4 رخ لعل تو کرده رویم زریر قد سرو توکرده پشتم دو تا

1 ستاره سجده برد طلعت منیر تو را زمانه بوسه دهد بایهٔ سریر تو را

2 موافق است قضا بخت کامکار تو را مسخرست عدو تیغ شیرگیر تو را

3 خدایگان جهان بی‌نظیر چون تو سزد که نافرید خدای جهان نظیر تو را

4 بشیر تو دل توست و تویی بشیر بشر بشارت است به نیک اختری بشیر تو را

1 باغ شد از ابر پر ز لؤلؤ لالا راغ شد از باد پر ز عنبر سارا

2 شد به هوا درگسسته رشتهٔ گوهر شد به زمین برگشاده اَزهَر دیبا

3 کوه ز لاله‌گرفت سرخی بُسََّد دشت ز سبزه گرفت سبزی مینا

4 طَرف چمن هست پرهلال و دو پیکر شاخ ‌سَمَن‌ هست پر سُهیل و ثُریّا

1 سال چون نو گشت فرزند نو آمد شاه را شاه نیکو روی نیکوعهد نیکوخواه را

2 خواست یزدان تا ز نسل شاه بنماید به ‌خلق چون ملکشاه و چو طغرلشاه و سلطانشاه ‌را

3 خواست دولت تا بود چون آفتاب و مشتری آسمانی نو به برج پادشاهی ماه را

4 زین طرب نشگفت اگر زینت فزاید در جهان رایت و تیغ و نگین و تاج و تخت و گاه را

1 آفتابی را همی ماند رخش عنبر نقاب هیچکس دیدست عنبر را نقاب از آفتاب

2 گر نقاب آفتاب و آسمان شاید ز ابر آفتاب دلبران را شاید از عنبر نقاب

3 ساحر و عطار شد زلفش که هر چون بنگرم پیشه دارد سِحر صِرف و مایه دارد مشک ناب

4 زآنکه خَمّ جَعْد او پشت مرا دارد به خَم زانکه تاب زلف او جان مرا دارد به تاب

آثار امیر معزی نیشابوری

49 اثر از قصاید امیر معزی نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید امیر معزی نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی