آب حیوان خوش بود و ان لعل از اهلی شیرازی ترجیع 1
1. آب حیوان خوش بود و ان لعل لب زان خوشترست
در صفا آن لعل فاش از جوهر جان خوشترست
...
1. آب حیوان خوش بود و ان لعل لب زان خوشترست
در صفا آن لعل فاش از جوهر جان خوشترست
...
1. بدل طبیب چو دستی نهاد شیون خاست
ز درد دل بهر انگشت آهی از من خاست
...
1. دلم دور از تو هر شمعی که افروخت
عیان تا گشت آه آتشین سوخت
...
1. گر انا الحق ندهم دست چرا ایدل و جان
وادی ایمن و منصورت از آن داد نشان
...
1. آنکه خلقی از غمش سرگشته روز و شب شدند
دی دهان بگشود و صد سرگشته خندان لب شدند
...
1. یار عاشق کشته لیکن کشته در خاک مزار
لوحش الله ورد گشته در هوای روی یار
...
1. در سر میدان جانبازان خود بهر خدای
تا مه نو گوی و چوگان بشکند ناگه در آی
...
1. ساقیا بشکند صراحی تن
لب لعلت اگر بیابم من
...
1. نشان خدنگ از رهی باز جست
ببین در دلش کو نشان درست
...
1. بسکه پرشد سینه ز تیر ترک مست
گر کسی تیرم زند تیر او خواهد شکست
...
1. قلب روی اندوده نستانند در بازار حشر
خالصی باید که بیرون آید از آتش سلیم
...
1. نابرده رنج گنج میسر نمیشود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
...