1 ایخواجه که فهم نکته سنج است ترا چند از پی زر دوی چه رنج است ترا
2 چون از زر و مال غیر روزی نخوری انگار که صد هزار گنج است ترا
1 از کسب کمال اگر ملال است ترا کسبی که کنی کمال حال است ترا
2 آموختن کمال کسبی که تراست دریاب که آن کسب کمال است ترا
1 ای همچو گهر در صدف سینه ما هر گوهر راز تست گنجینه ما
2 حقا که غرض ز هستی ما نبود جز جلوه حسن تو در آیینه ما
1 یارب سگ کوی مقبلی ساز مرا آیینه ز عشق منجلی ساز مرا
2 اقبال جهان مرا جوی نیست قبول مقبول محمد و علی ساز مرا
1 یارب نظر لطف بسویم بگشا وز دست دعا دری بروی بگشا
2 یا موی تنم با گره دل خوشدار یا این گره از تن چو مویم بگشا
1 گر درد دل از غم حبیب است مرا غم نیست که هم غمش طبیب است مرا
2 از فخر جهانیان مرا عار بود گر فقر محمدی نصیب است مرا
1 گر نیست کلید بخت در پنجه ما وان گل نشود بپرسشی رنجه ما
2 خوش باش که آخر از پس پرده غیب صبحی بدمد که بشکفد غنچه ما
1 زان روز که آب و گل سرشتند مرا در دل همه تخم مهر کشتند مرا
2 سرگشته از مهم که خورشید و خان یکروز بحال خود نهشتند مرا
1 تا زلف تو کرد در غم آغشته مرا گم شد ز جفای چرخ سر رشته مرا
2 باری چو رهم بگلشن وصل تو نیست در وادی غم مدار سرگشته مرا
1 تا بلبل خویش یار گفتست مرا با سنگدلان گفت و شنفتست مرا
2 هر شام به داغ تازهای میسوزم هر روز ز نو گلی شکفت است مرا