1 بر علم و هنر گرچه کسش دق نرسد بی پیر هنر برونق نرسد
2 گر خضر نه راهبر بود موسی را در حکمت کارخانه حق نرسد
1 گر سوخته نیستی در درد مکوب وین سکه قلب بر رخ زرد مکوب
2 نرم از دم گرم میشود آهن سرد گر بی دم گرمی آهن سرد مکوب
1 افراط طعام هر که غمناک کند درمان خود از ساعت امساک کند
2 تن پاک شود بساعت ده روز ده ساعت روز روزه دل پاک کند
1 ساقی قدحی که شد در گلشن باز کوه از گل لعل کرده پر دامن باز
2 در آتش نیم کشته لاله نگر کز باد چگونه میشود روشن باز
1 عاشق ز غم تو کی دهان باز کند هر شکوه که هست اشک غماز کند
2 از آتش دل من نکنم ناله وی آتش چو بلند شد خود آواز کند
1 ایخواجه ز کف رسوم حکمت مگذار تا باده بود ز دست فرصت مگذار
2 با علت پیریت طبیعت چکند می در کش و علت طبیعت مگذار
1 گر سینه ما چاک ز نظاره بود ما را چه غم از طعنه بیکاره بود
2 تن خانه عاریت بود در بر جان جان را چه زیان ز جامه گر پاره بود
1 هر کو غم آنسرو سرافراز خرید از سروقدان دگر کجا ناز خرید
2 حسنش غم گلرخان بشست از دل من عشقش ز هزار غم مرا باز خرید
1 از جام کرم قسمت هر کس دوریست وین درخور مشرب ار نباشد جوریست
2 موسی صفت از معرف حق همه را طوریست ولیک طور هر کس طوریست
1 هر دل که اسیر محنت اوست خوشست هر سه که غبار آن سر کوست خوشست
2 از دوست بناوک غم آزرده مشو خوشباش که هر چه آید از دوست خوشست