1 هر که آمد در وجود آخر برفت مهلت کس نیست در ملک وجود
2 از وجود میر لطف الله حیف کانچه بودی شرط مردی مینمود
3 خلق گویند از پی تاریخ او میر لطف الله مرد و مرد بود
1 آن کز غم او شمع چگل میسوزد رفت و دل خلق متصل میسوزد
2 فریاد که بهر سال تاریخ وفات بیخواجه کمال جان و دل میسوزد
1 تاج دین خواجه زاده اسماعیل که گل از شاخسار عمر نچید
2 مرغ روحش بلند همت بود روضه قدس جان خویش گزید
3 شد بخلد برین درین تاریخ ز استان امام زاده شهید
1 خواجه بسحاق پیر صاحبدل بود شمعی درین کهن فانوس
2 شد اسیر اجل که مردن را نکند چاره عقل جالینوس
3 رفت مردانه آخر از عالم زانکه زد سالها بمردی کوس
4 همه گویند بهر تاریخش مرد مردانه پیر با ناموس
1 پدر صالحم نهالی بود که اجل برفکند از بیخش
2 این گواه صلاح اوست که هست صالح حق پرست تاریخش
1 دریغ از خواجه لطف الله جراح که در میدان حکمت تاختی رخش
2 دوا بخش جراحتهای ما بود از آن تاریخ او آمد دوا بخش
1 حیف کاخر شد از جهان بیرون خواجه با وقار صاحب سیف
2 سال فوتش زهر که جستم گفت خواجه سیدی محمد حیف
1 آه از فلک که کوس رحیل است ساز او در بزم هر که ساخت درین بزمگه درنگ
2 ساز و صدای پیر محمد ز چنگ رفت رفت از جفای دایره چرخ نیلرنگ
3 گویند همدمان پی تاریخ فوت او حیف از صدای پیر محمد که شد ز چنگ
1 خواجه حسن سرو گلستان حسن آنکه شد از چشم بدان زیر گل
2 گفت دلم از پی تاریخ او گم شده وجه حسن از چشم و دل
1 مظهر لطف خواجه زین الدین کرد در خلد جاودان منزل
2 بود شمعی میان اهل دلان ذات پاکش بنور حق واصل
3 زان سبب گشت سال تاریخش شمع بمجلس فروز اهل دل