1 دریغ از صنعی بیمثل کاخر اجل بشکست جام عشرت او
2 همی گویند خلق از بهر تاریخ ز صنعی حیف و حیف صحبت او
1 آه ازین چرخ بیوفا کز وی دایم آزرده است بنده و شاه
2 شد بباد فنا درین تاریخ سیدی احمد گل بهشت اله
1 هادی رهروان دین شیخ محمد آنکه بود لاهجی و بمعرفت آیت رحمت اله
2 پرتو نور بخشیش برده ز آفتاب دست صورت نور بخشیش کرده خجل جمال ماه
3 شد چو مسیح بر فلک سیاه ز خاک برگرفت کرد همای همتش سایه لطف حق پناه
4 مرشد سالکان ره بود بحق از آن سبب سال وفات او بود مرشد سالکان راه
1 آصف صفاتی کز نسل جابر نامش علی بد خلق از (اصل متن: ملک بود) ملاکه
2 آمد ز غیبش فرخ جبینی کز دیدن او شد عقل و اله
3 سال ولادت هر کس بپرسید گو ماه شعبان صبح دوشنبه
1 فخر دین عادل بیمثل که در حفظ کلام ختم گردید بر آو آیت فرخ فالی
2 نظم او سحر مبین است خصوصا تاریخ کز همه فضل نبودی دل پاکش خالی
3 وقت تاریخ وفاتش شد از آن گفت خرد مولنا عادل بیمثل کجایی حالی
1 شاه منصور آن سعادتمند که نبودش ز نیکویی کمیی
2 بود از نیکویی پی تاریخ شاه منصور مقبل آدمیی
1 از جهان شاهقلی رفت دریغ آنکه بودی ز غلامان علی
2 سال تاریخ وفاتش بطلب از گل گلشن دل شاهقلی
1 از جهان رفت در محبت شاه آنکه بود از ازل غلام علی
2 بود او آفتاب و تاریخش هم بود آفتاب شاهقلی
1 میر شمس الدین محمد چون برین در سر نهاد لطف یزدان دادش آخر اینچنین سر منزلی
2 در پناه ام کلثوم از وثوق خدمتست زانکه بود آن اهل دل از روی معنی مقبلی
3 لاجرم گویند خلق از بهر تاریخ وفات میر شمس الدین محمد بود او اهلی دلی
1 حیف از امیر شیخ علی شهریار عهد آن چشمه حیات ز پاکیزه گوهری
2 کارش همیشه لطف و کرم بود و بهره داشت از خلق احمدی و کرمهای حیدری
3 درویش پروری صفت آن بزرگ بود تاریخ هم بجوی ز درویش پروری