8 اثر از قصاید در دیوان اشعار اهلی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار اهلی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی

قصاید در دیوان اشعار اهلی شیرازی

1 مارا چراغ دیده خیال محمدست خرم دلی که مست وصال محمدست

2 هرگز نبسته سایه او نقش بر زمین کی نقش بندد آنکه مثال محمدست

3 مرغی که نامه احدیت بما رساند مرغ ضمیر وحی مقال محمدست

4 معراج قدر بین که در اوج هوای عرش پرواز جبرییل به بال محمدست

1 آه ازین گردون دون کزوی کسی دلشاد نیست داد کز بیدار او هرگز دلی آزاد نیست

2 سر و نازی گر بر آردهم خود از بیخش کند هیچ کار چرخ بی بنیاد بر بنیاد نیست

3 بسکه از مرگ جوانان خانه ویران میکند در کهن دیر جهان یک خانه آباد نیست

4 گر چه ازدیاد کسی هرگز نشد بیداد او اینچنین ظلمیکه کرد انبار کسرا کسرا یاد نیست

1 شاه نجف که گوهر بحر عنایتست چون بحر بیکران کرمش بی نهایتست

2 با هر نبی که بود بمعنی رفیق بود سر نهان که میشنوی این حکایتست

3 بر دوش آفتاب رسالت نهاده پای بنگر که پایه شرفش تا چه غایتست

4 او را رسد که پایه قدرش کند بلند کش آفتاب سایه نشین زیر رایتست

1 باز جا بر تخت عزت خسرو دانا گرفت فتنه گو بنشین که حق بر مرکز خود جاگرفت

2 پایه تخت شهی زین سلطنت معراج یافت بلکه کار سلطنت هم اینزمان بالا گرفت

3 گر کلید ملک دزدیدند مشتی شبروان تیغ زد خورشید دولت روز روشن را گرفت

4 حلیه روباهان کنند ای من سگ شیری که او دشمن خود را بمری در صف هیجا گرفت

1 این چه فرخنده خیمه این چه سر است آسمانی است کز زمین برخاست

2 خانه راحتست و مامن عیش کعبه خلق یا بهشت خداست

3 میخش از شاخ طوبی است و سزد که طنابش ز گیسوی حور است

4 همه طرحش خیال خاص بود به از این در خیال نایدر راست

1 آن شهنشاهی که بحر لافتی را گوهر است شحنه دشت نجف شاه ولایت حیدرست

2 جویبار ذوالفقار از آب رحمت پرورید گلشن هر دو سر ازان صاحب هر دو سرست

3 ذات پاک مرتضی را با کسی نسبت مکن زانکه این آب حیات از چشمه سار دیگرست

4 معنی قول «علی بابها» آسان مدان کاین سخن را صد جهان معنی بهر بابی درست

1 تبارک الله از خیمه این چه بستانست که در نظاره او چشم عقل حیران است

2 بگلستان چه زنی خیمه طرب ساقی بیار باده که این خیمه خود گلستان است

3 نه خیمه است که باغ گل از صفاست ولی گل همیشه بهارست و باغ رضوان است

4 صبا ز گلشن او برگ گل به جنباند از این سبب ز صبا برگ گل پریشان است

1 آدمی مجموعه علم و حقیقت پروری است صورت زیبای او دیباچه صورتگری است

2 حشمت خیل ملک با قدر آدم هیچ نیست شوکت شاهنشهی بیش از علو لشکری است

3 با وجود بحر کشتی تخته اش بر سر زند با کمال عرش اعظم خاکیان را مهتری است

4 قبله ملک و ملک آدم بحسن سیرت است آفتاب آیینه دلها ز نیکو اختری است

1 آنکه خاک آستانش کعبه صدق و صفاست سید سادات عالم احمد موسی الرضاست

2 ز آستانش گرنیی واقف ندانی عرش چیست هر که این در میشناسد آگه از عرش خداست

3 از جهان نوری که میخیزد ز بامش ظاهر است کاین چراغ روشنی از خاندان مصطفی است

4 نور این شهزاده چشم کور روشن میکند زانکه نور دیده شاه شهید کربلاست

1 به شکر حق که کند شکر حق ستایی را کسی چه شکر کند نعمت خدایی را

2 چه کبریاست ندانم ز ملک تا ملکوت چه فسحت است و فضا ملک کبریایی را

3 کمال حکمت او میکند بنات نبات در امهات زمین نطفه سمایی را

4 برای روشنی خانه دل از دیده نهد براه نظر چشم روشنایی را

آثار اهلی شیرازی

8 اثر از قصاید در دیوان اشعار اهلی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار اهلی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی