1 به شکر حق که کند شکر حق ستایی را کسی چه شکر کند نعمت خدایی را
2 چه کبریاست ندانم ز ملک تا ملکوت چه فسحت است و فضا ملک کبریایی را
3 کمال حکمت او میکند بنات نبات در امهات زمین نطفه سمایی را
4 برای روشنی خانه دل از دیده نهد براه نظر چشم روشنایی را
1 تا آتش خور تافته برج سرطان را همچون شرر آتش زده ذرات جهان را
2 خورشید جهان سوخت مگر کآتش دوزخ از چشمه خورشید برون کرده زبان را
3 شد فاخته سوخته خاکستر و آن هم زان مانده که نبود حرکت باد وزان را
4 روغن شده یکسر عرق و شمع صفت زان خط خط بدن از آبله نازکبدنان را
1 زهی به تیغ شجاعت گرفته عالم را حدیث جنک تو جان تازه کرد ستم را
2 ابولمظفر منصور قاسم پرناک که جرعه نوشی جامت نمیسزد جم را
3 غمی نماند جهان را بیمن دولت تو شکست شادی فتح تو لشگر غم را
4 هنوز اینهمه آثار صبح دولت توست تو آفتابی و خواهی گرفت عالم را
1 رسید آن گل که می بخشد طراوت گلشن جان را نسیمش برگرفت از خاک ره تخت سلیمان را
2 عزیزان هر طرف پویان که یوسف سوی مصر آمد جوانان تهنین گویان ز هر سو پیر کنعان را
3 گذشت ایام بی برگی رسید آن نو بهار اکنون که رشک از گلشن شیراز باشد باغ رضوان را
4 شه ایران و توران زان سوی شیراز رو آرد که خاکش قبله حاجت بود ایران و توران را
1 ای جان همه جانها روح القدسی گویا پنهان ز نظر اما در دیده جان پیدا
2 در مکه و در یثرب شاهنشه ذو موکب در مشرق و در مغرب خورشید جهان آرا
3 عیسی فلک رتبت موسی ملک همت دانا بهمه حکمت در علم نظر بینا
4 هم مهدی و هم حارث بی ثانی و بی ثالث در علم نبی وارث عالم بهمه اشیا
1 ماه محرم است و شد دجله روان ز چشم ما بهر حسین تشنه لب شاه شهید کربلا
2 تشنه لبان روی بخاک و تن بخون ما پی آبروی خود خاک بر آبروی ما
3 با شهدای کربلا لاف وفا هر آنکه زد گرنه شهید گریه شد مدعی است بیوفا
4 بسکه ز آتش جگر گریه گرم می کنم مردمک دو دیده ام سوخته شد درین عزا
1 این نقد دل نثار شهیدان کربلا چون خاک رهگذار شهیدان کربلا
2 طوری که قدر و منزلش از فلک گذشت سنگی است در مزار شهیدان کربلا
3 دین در حصار کعبه و از روی معنی است صد کعبه در حصار شهیدان کربلا
4 آب خضر بپرده ظلمت نهفته چیست گر نیست شرمسار شهیدان کربلا
1 مارا چراغ دیده خیال محمدست خرم دلی که مست وصال محمدست
2 هرگز نبسته سایه او نقش بر زمین کی نقش بندد آنکه مثال محمدست
3 مرغی که نامه احدیت بما رساند مرغ ضمیر وحی مقال محمدست
4 معراج قدر بین که در اوج هوای عرش پرواز جبرییل به بال محمدست
1 شاه نجف که هر دو جهان در پناه اوست هرجا سری که هست همه خاک راه اوست
2 با مهر شاه هست نشانی که چون سهیل بر هر که تافت رنگ عقیقی گواه اوست
3 بغض علی نشان بناگوش زردی است با هرکه هست فاش زرنگ چو کاه اوست
4 برهم زند چو عرصه شطرنج باد قهر هر عرصه یی که جز اسدالله شاه اوست
1 آن شهنشاهی که بحر لافتی را گوهر است شحنه دشت نجف شاه ولایت حیدرست
2 جویبار ذوالفقار از آب رحمت پرورید گلشن هر دو سر ازان صاحب هر دو سرست
3 ذات پاک مرتضی را با کسی نسبت مکن زانکه این آب حیات از چشمه سار دیگرست
4 معنی قول «علی بابها» آسان مدان کاین سخن را صد جهان معنی بهر بابی درست