1 گر به فانوس خیال آیی چو شمع اغیار را در سماع آرد رخت صد صورت دیوار را
2 لاف خوبی گر زند گلزار پیش روی تو برق حسنت آتش غیرت زند گلزار را
3 سینهام چون غنچه بس کز داغ غم در تنگ بود همچو گل صدپاره کردم سینه افکار را
4 چون شقایق شد سیهدل نرگس مستت ز خون سرخ از خون چند سازی نرگس خونخوار را
1 ای داده زآستان خود آورارگی مرا در خاک ره نشانده بیکبارگی مرا
2 ازبسکه خون خورم زغمت بیخود اوفتم مردم نهند تهمت میخوارگی مرا
3 دردا که هست چاره کارم هلاک و نیست غیر از تو چاره ساز به بیچارگی مرا
4 باری چو دل شکسته ز سنگ جداییم ای سنگدل گذار به نظارگی مرا
1 آتشین لعلی که همچون شمع جان سوزد مرا بر زبان گر نام او آرم زبان سوزد مرا
2 آن لب خندان نمی سوزد بداغ حسرتم این که بر ریشم نمک می پاشد آن سوزد مرا
3 غنچه وارم بهر او صد داغ پنهان بر دل است آشکارا خندم و داغ نهان سوزد مرا
4 گریه ام روغن ز مغز استخوان ریزد چو شمع بسکه داغ عشق مغز استخوان سوزد مرا
1 تیره شد از تو به ساقی طبع شورانگیز ما خشت خم بردار و بشکن شیشه پرهیز ما
2 گریه ما دشمنان خویش را در خون نشاند عاقبت کاری بکرد این دیده خون ریز ما
3 آتش پنهان ما هر شعله اش تیغیست تیز کشته شد هر کس که خود را زد به تیغ تیز ما
4 مابدست خود سر خود تحفه میکردیم پیش گر پذیرفتی سگ کوی تو دست آویز ما
1 به رخ تو مهجبینان حسدست یکبهیک را تو چه آدمی که باشد به تو رشک صد ملک را
2 ندهد کس از شهیدان به تو شوخ یاد اگرنه نفس تو زنده سازد چو مسیح یکبهیک را
3 بر تو دیدهبانی به ره امید دارم نه بهر زه مینشانم به دو دیده مردمک را
4 منم اوفتاده موری به ره سمندت اما نه تو راست رحم بر من نه سمند تیزتک را
1 این است نهان از نمک آن تازه جوان را کز هوش رود هرکه تماشا کند آن را
2 آهوی ختایی فکند نافه بصحرا گر بنگرد آن خال و خط مشک فشان را
3 خامان دل آسوده که از داغ ملامت سوزند دل بر همن سوخته جان را
4 گر چشم خدابین دهد این طایفه را حق ترسم بخدایی بپرستند بتان را
1 دل زنده شوم چون نگرم سیم تنان را جان تازه کند دیدن بت برهمنان را
2 عاشق که در آتش نرود چون زن هندو نامش ننهی مرد که ننگ است زنان را
3 در خیل بتان چشم تو تا زد مژه برهم بشکست بیک غمزه صف صف شکنان را
4 چون لاله بجز داغ وفا هیچ نیابی گر چاک کنی سینه خونین کفنان را
1 منه بخاک ره ای یوسف آن کف پا را قدم بدیده ما نه عزیز کن ما را
2 تو شمع مجلسی از باده گر شوی سر گرم جگر کباب کنی عاشقان شیدا را
3 چون مدعی ببرد کف ز دیدن یوسف نگاه کن که چه بر دل رسد زلیخا را
4 به گشت باغ بر افشان چو شاخ گل دستی به رقص آر سهی قامتان رعنا را
1 تا تو چو شمع می کنی تیز نظر بسوی ما تیز تر است هر نفس آتش آرزوی ما
2 خم شکنان بخانقه با خم می سلامتند سنگ ملامت از میان میشکند سبوی ما
3 هر که شهید عشق شد شستن او چه حاجت است کرد بخون خویشتن تیغ تو شست و شوی ما
4 ناله چو شیشه از غمت خواست که دل تهی کند آه که گریه شد گره پیش تو در گلوی ما
1 کوثر کجا و لعل روان بخش او کجا سرچشمه حیات کجا آب جو کجا
2 هر کو نشد لاله جگر خون از آن غزال از وادی محبت او یافت بو کجا
3 سودای آن پری منه ای دل ز فکر خام دیوانه یی مگر، تو کجایی و او کجا
4 گر روی زرد ما نکند آب دیده تر ما را میان خلق بود آب رو کجا