آثار اهلی شیرازی

صفحه 3 از 182
182 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی

1 گر به فانوس خیال آیی چو شمع اغیار را در سماع آرد رخت صد صورت دیوار را

2 لاف خوبی گر زند گلزار پیش روی تو برق حسنت آتش غیرت زند گلزار را

3 سینه‌ام چون غنچه بس کز داغ غم در تنگ بود همچو گل صدپاره کردم سینه افکار را

4 چون شقایق شد سیه‌دل نرگس مستت ز خون سرخ از خون چند سازی نرگس خونخوار را

1 ای داده زآستان خود آورارگی مرا در خاک ره نشانده بیکبارگی مرا

2 ازبسکه خون خورم زغمت بیخود اوفتم مردم نهند تهمت میخوارگی مرا

3 دردا که هست چاره کارم هلاک و نیست غیر از تو چاره ساز به بیچارگی مرا

4 باری چو دل شکسته ز سنگ جداییم ای سنگدل گذار به نظارگی مرا

1 آتشین لعلی که همچون شمع جان سوزد مرا بر زبان گر نام او آرم زبان سوزد مرا

2 آن لب خندان نمی سوزد بداغ حسرتم این که بر ریشم نمک می پاشد آن سوزد مرا

3 غنچه وارم بهر او صد داغ پنهان بر دل است آشکارا خندم و داغ نهان سوزد مرا

4 گریه ام روغن ز مغز استخوان ریزد چو شمع بسکه داغ عشق مغز استخوان سوزد مرا

1 تیره شد از تو به ساقی طبع شورانگیز ما خشت خم بردار و بشکن شیشه پرهیز ما

2 گریه ما دشمنان خویش را در خون نشاند عاقبت کاری بکرد این دیده خون ریز ما

3 آتش پنهان ما هر شعله اش تیغیست تیز کشته شد هر کس که خود را زد به تیغ تیز ما

4 مابدست خود سر خود تحفه میکردیم پیش گر پذیرفتی سگ کوی تو دست آویز ما

1 به رخ تو مه‌جبینان حسدست یک‌به‌یک را تو چه آدمی که باشد به تو رشک صد ملک را

2 ندهد کس از شهیدان به تو شوخ یاد اگرنه نفس تو زنده سازد چو مسیح یک‌به‌یک را

3 بر تو دیده‌بانی به ره امید دارم نه بهر زه می‌نشانم به دو دیده مردمک را

4 منم اوفتاده موری به ره سمندت اما نه تو راست رحم بر من نه سمند تیزتک را

1 این است نهان از نمک آن تازه جوان را کز هوش رود هرکه تماشا کند آن را

2 آهوی ختایی فکند نافه بصحرا گر بنگرد آن خال و خط مشک فشان را

3 خامان دل آسوده که از داغ ملامت سوزند دل بر همن سوخته جان را

4 گر چشم خدابین دهد این طایفه را حق ترسم بخدایی بپرستند بتان را

1 دل زنده شوم چون نگرم سیم تنان را جان تازه کند دیدن بت برهمنان را

2 عاشق که در آتش نرود چون زن هندو نامش ننهی مرد که ننگ است زنان را

3 در خیل بتان چشم تو تا زد مژه برهم بشکست بیک غمزه صف صف شکنان را

4 چون لاله بجز داغ وفا هیچ نیابی گر چاک کنی سینه خونین کفنان را

1 منه بخاک ره ای یوسف آن کف پا را قدم بدیده ما نه عزیز کن ما را

2 تو شمع مجلسی از باده گر شوی سر گرم جگر کباب کنی عاشقان شیدا را

3 چون مدعی ببرد کف ز دیدن یوسف نگاه کن که چه بر دل رسد زلیخا را

4 به گشت باغ بر افشان چو شاخ گل دستی به رقص آر سهی قامتان رعنا را

1 تا تو چو شمع می کنی تیز نظر بسوی ما تیز تر است هر نفس آتش آرزوی ما

2 خم شکنان بخانقه با خم می سلامتند سنگ ملامت از میان میشکند سبوی ما

3 هر که شهید عشق شد شستن او چه حاجت است کرد بخون خویشتن تیغ تو شست و شوی ما

4 ناله چو شیشه از غمت خواست که دل تهی کند آه که گریه شد گره پیش تو در گلوی ما

1 کوثر کجا و لعل روان بخش او کجا سرچشمه حیات کجا آب جو کجا

2 هر کو نشد لاله جگر خون از آن غزال از وادی محبت او یافت بو کجا

3 سودای آن پری منه ای دل ز فکر خام دیوانه یی مگر، تو کجایی و او کجا

4 گر روی زرد ما نکند آب دیده تر ما را میان خلق بود آب رو کجا

آثار اهلی شیرازی

182 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی