وزان پس ز از افسرالملوک عاملی کوروش نامه 24
1. وزان پس ز سر کردگان هفت تن
بشاهی نمودند خود انجمن
1. وزان پس ز سر کردگان هفت تن
بشاهی نمودند خود انجمن
1. چو یک چندروزی فراغت نمود
شنید آنکه در مصر شورش فزود
1. چو شد جمله ی کار آراسته
بهشتی بشد مصر پر خواسته
1. بسوی سکاها بشد لشکرش
کزآن قوم قدری گران بدسرش
1. سحر گاه برخاست بانگ خروس
تبیره زنان ساز کردند کوس
1. یکی نامه بهر سپهبد نوشت
بسی آفرین کرد کای خوش سرشت
1. از آن روی شهزاده مهر آفرین
بدل گفت فرمانده را آفرین
1. منم داریوشی که آهورمزد
بمن داد شاهنشهی اجرو مزد
1. سه سالیچو بگذشت از عیش و نوش
بفرمود آنگه شه داریوش
1. شهنشه بیامد بکاخ بهار
ابا افسرانی که بد نامدار
1. شهنشه بفرمود فرزند من
خشایار پور خردمند من