1 کاشکی بودی مرا طبعی چو قلزم در خروش کاشکی بودی مرا فکری چو مینو با صفا
2 خامه ای از ارض طولش تا محیط آسمان نامه ای از قطب عرضش تا به خط استوا
3 تا ستودم ذات پاکت را همی در خورد قدر تا سرودم مدحتت آن سان که بایستی روا
1 الحذر ای مدعی العموم که دزدی شرط قضا شد چو در نماز طهارت
2 خاصه به عدلیه کز قضا نبرد کام هر که ندارد به صید و کید مهارت
3 قاضی عدلیه آنکس است که باشد شهره به اخذ و عمل دلیل بغارت
4 رشوه ز ظالم گرفته خانه مظلوم رو بدو کوبد همی به اسم خسارت
1 ملک تجرید است بنگاهم که از روز ازل عزلت آنجا پیشکار است و قناعت پیشوا
2 ناگوارستم مزعفر بر سر خوان کسان زانکه اندر خوان خود آماده دارم سرکبا
3 راست گفتارم برین معنی نسب دارم دلیل نیک هنجارم درین دعوی حسب دارم گوا
1 خدایگانا من بنده آنکسم که بصدق فریضه دارم بر خویشتن سجود ترا
2 تو آن کسی که به تحقیق آفریده خدای پی نمایش انصاف خود وجود ترا
3 من آنکسم که بسی با شتاب پیمودم دراز نائی و پهنای بحر جود ترا
4 تو آنکسی که به اقبال و بخت کرده قرین ستاره حزب ترا آسمان جنود ترا
1 اف بر این دیوان سرا، لعنت بر این دیوان که برد ظلمشان در ظلمت از مه، نور و از شارق ضیا
2 مردمی بیرون ز راه مردمی دور از خرد فرد و طاق از دین پرستی جفت نیرنگ و ریا
3 راستی گویم سعاتمند و خوش بخت آنکس است کاندرین گیتی، ببیند چهره این اشقیا
4 هر که رخشان دید گوید تا ابد یالیتنی مت قبل الیوم حتی صرت نسیا منسیا
1 جنگ در اول بود بسان عروسی دلبر و دلجوی و دلفریب و دلارا
2 روئی دارد به روشنی رخ نوروز هر که قدش دید گشت مست تماشا
3 لیک در آخر چو گشت تفته تنورش و آتش کین زد همی زبانه ببالا
4 گرگی بین درشت بینی و بد شکل خوکی دندان شکسته زالی شمطا
1 شاهین تیز پنجه زرین پرم پرید خواب از درون دیده و هوش از سرم پرید
2 در جنگ اژدها نپریدی کک نرم اینک ز بانک مرغ خروس نرم پرید
3 چون کودکی که گفت به همسایه کای عمو از آشیان به بام شما کفترم پرید
1 ای دوست بیا مسند اوقات ببین بیداد و طمع ز قاف تا قاف ببین
2 این نایب صدر و فخرالاشراف ببین در قاف قضا دو تن دو سر قاف ببین
1 دهد جای وزارت قاضی چرخ قضای کشور ساوجبلاغم
2 فرود آرد بخشم از پشت پیلان نهند رخت شرافت بر الاغم
در نوزدهم صفر هزار و سیصد و هشت آقامیرزا علی حکیم باشی را حضرت اقدس روحی فداه در مطایبه ببر الحکماء فرمودند و دستوری دادند که من بنده قطعه ای در این باب عرضه دارم حکیم باشی هم ازین اطاعت رنجه خاطر بود لهذا این ابیات را بر پاره کاغذی نوشته بعرض رسانیدم هم پسند خاطر اقدس واقع شد و هم حکیم باشی خوشنودی یافت . ,
2 خسرو عهد ولیعهد فلک مهد که هست شه مظفر ملک عادل و دارای ظفر
3 خواند ببر الحکماء مرعلی فاضل را یعنی ای ببر قوی پهلوی روباهان در
4 گشت استاد مسیحا دم غمگین به گمانش کز درخت سخط شاه دمید است این بر