15 اثر از قصاید در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قصاید در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی

1 در سه موقع کار نتوان با تهور یا شتاب گر بکوشش رستمی یا در نبرد افراسیاب

2 آن یکی چون سیلی از کهسار آید در نشیب خانه ها ویران کند معمورها سازد خراب

3 وان دگر چون ژنده پیلی در هوای ماده پیل جنبش آرد با نشاط و پویه گیرد با شتاب

4 سومین چون عامه در ملکی پی کین تو ختن متفق باشند از خرد و کبیر و شیخ و شاب

1 زاد فی الطنبور اخری نغمه یعنی ز نو مردم تبریز لحنی ساختند اندر رباب

2 چند تن اهریمن آسا در لباس مردمان کادمی صورت بدند اما بسیرت چون دواب

3 قحط نان را کرده دستاویز از بی دانشی از بزرگان قدر بردند از کریمان فرو آب

4 از جوان و پیر و مرد و زن به بازار آمدند همچو سیل از کوهساران یا چو باران از سحاب

1 چو بانوی شب از آن زلفکان پر خم و تاب بسود غالیه بر مشک و سیم بر سیماب

2 نجوم ثابته دیدم درون خیمه شب بسان بیضه زرین بزیر پر غراب

3 و یا تو گفتی دوشیزگان سیم تنند بشب گشوده ز رخ برقع و زتن جلباب

4 ستارگان زبر کهکشان چو سیم تنان به سبزه بر شده از آن بس که روی شسته در آب

1 ایا نگار دل آویز ترک شهرآشوب که هم ضیأعیونی و هم حیات قلوب

2 شنیده بودم از بخردان و دانایان که ناگزیر ز خوی بداست صورت خوب

3 وفا بجای نه آنرا که غمزه سرمست یمین بجای نه آنرا که پنجه مخضوب

4 نمونه ای ز شعار تو باشد این گفتار حقیقتی ز سلوک تو باشد این اسلوب

1 امروز که حقرا پی مشروطه قیام است بر شاه محمدعلی از عدل پیام است

2 کای شه به زمینت زند، این توسن دولت کامروز بزیر تو روان گشته و رام است

3 این طبل زدن زیر گلیمت نکند سود چون طشت تو بشکسته و افتاده ز بام است

4 نام تو بیالوده تواریخ شهان را هرچند که نت ننگ و نه ناموس و نه نام است

1 فضا و ساحت عدلیه یارب از چپ و راست تهی ز مردم دیندار و دین پرست چراست

2 بنای کژ نشود راست گفته اند ولیک بدست کژ منشان این بنای کژ شده راست

3 هزار خانه برانداخت این اساس و شگفت که سالیان دراز اندرین زمانه بجاست

4 ستون داد برآورد و سقف عدل بریخت هنوز سقفش ستوار و استنش برپاست

1 باغ پیروز و چمن پدرام است یار در مجلس و می در جام است

2 فال فرخنده و گیتی بمراد بخت بیدار و جهان بر کام است

3 اختر میمون ما را یار است توسن گردون ما را رام است

4 امن و راحت را اینک گاه است عیش و عشرت رانک هنگام است

1 گویند فریدون چو شدش کار جهان راست آهنگ طرب کرد و بکف ساغر می خواست

2 با ناز بکاخ آمد و بر تخت فراشد با کبر در ایوان شد و بر مسند بنشاست

3 برخواند امیران را هر جا ز که و مه بنشاند وزیران را هر سو ز چپ و راست

4 آن رسم کز او مانده بجاوید بپا داشت وآن جشن که آنرا سده خوانند بیاراست

1 غرض ز انجمن و اجتماع جمع قواست چرا که قطره چو شد متصل بهم دریاست

2 ز قطره هیچ نیاید ولی چه دریا گشت هر آنچه نفع تصور کنی در او گنجاست

3 ز قطره دیده نگردیده هیچ جنبش موج که موج جنبش مخصوص بحر طوفانزاست

4 ز قطره ماهی پیدا نمی شود هرگز محیط باشد کز وی نهنگ خواهد خاست

1 روز میلاد شهی راد و عظیم الشانست کایة الله علی دائرة الامکانست

2 کاشف وحی و گشاینده تاویل که خود سر تنزیل نبی ترجمه فرقانست

3 شمع ناسوت نماینده ملک و ملکوت کانچه جز لاهوت اندر رخ او حیرانست

4 قائم آل محمد که در اقلیم شهود وارث مسند و تاج علی عمرانست

ادیب الممالک فراهانی

15 اثر از قصاید در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی