از از ابوسعید ابوالخیر ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران 25
1. از دوست به هر چیز چرا بایدت آزرد
کین عیش چنین باشد گه شادی و گه درد
1. از دوست به هر چیز چرا بایدت آزرد
کین عیش چنین باشد گه شادی و گه درد
1. آری چنین کنند کریمان که شاه کرد
سوی رهی بچشم بزرگی نگاه کرد
1. هر آن شمعی که ایزد برفروزد
کسی کش پف کند سبلت بسوزد
1. برون ز گوشه بهشت برین سقر باشد
فزون ز توشه شکر معده بار خر باشد
1. عاشقی خواهی که تا پایان بری
بس که بپسندید باید ناپسند
1. با خلق هر کرم که کند هم خدا کند
باشد که ناگهی نگهی هم بما کند
1. مرا تو راحت جانی معاینه نه خبر
کرا معاینه آمد خبر چه سود کند
1. هیچ صورتگر بصد سال از بدایع وزنگار
آن نداند کرد و نتواند که یک باران کند
1. او درین فکر تا به ما چه کند
ما درین فکر تا خدا چه کند
1. ما دل آسوده تا خدا چه کند
خواجه در حیله تا به ما چه کند
1. بزیر قبهٔ تقدیس مست مستانند
که هر چه هست همه صورت خدا دانند
1. کار همه راست چنانکه بباید
حال شادیست شاد باشی شاید