آتش از ابوسعید ابوالخیر ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران 13
1. آتش نمرود هرگز پور آذر را نسوخت
پور آذر پیش ازین آتش چو خاکستر شدهاست
1. آتش نمرود هرگز پور آذر را نسوخت
پور آذر پیش ازین آتش چو خاکستر شدهاست
1. امروز به هر حالی بغداد بخاراست
کجا میر خراسانست پیروزی آنجاست
1. ساقی تو بده باده و مطرب تو بزن رود
تا میخورم امروز که وقت طرب ماست
1. می هست و درم هست و بت لاله رخان هست
غم نیست و گر هست نصیب دل اعداست
1. هر آن دلی که ترا، سیدی بدان نظرست
خطر گرفت اگرچه حقیر و بیخطرست
1. اگرچه خرد یکی شاخک گیاه بود
که تو بدو نگری زادسرو غاتفرست
1. هر آن دلی که نهفتست زیر هفت زمین
که تو بدو نگری همتش ز عرش برست
1. صاحب خبران دارم آنجا که تو هستی
یک دم زدن از حال تو غافل نیم ای دوست
1. ای ترک جان نکرده و جانانت آرزوست
زنار نابریده و ایمانت آرزوست
1. رنج مردم ز پیشی و بیشیست
راحت و ایمنی ز درویشیست
1. از دوست پیام آمد کاراسته کن کار
مهر دل پیش آر و فضول از ره بردار
1. ای روی تو چو روز دلیل موحدان
وی موی تو چنان چو شب ملحد از لحد