چون از ابوسعید ابوالخیر ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران 1
1. چون نیست شدی هست ببودی صنما
چون خاک شدی پاک شدی لاجرما
1. چون نیست شدی هست ببودی صنما
چون خاک شدی پاک شدی لاجرما
1. مرد باید که جگر سوخته چندان بودا
نه همانا که چنین مرد فراوان بودا
1. کار چون بسته شود بگشایدا
وز پس هر غم طرب افزایدا
1. خداوندا بگردانی بلا را
ز آفتها نگه داری تو ما را
1. به حق هر دو گیسوی محمد
زبون گردان زبردستان ما را
1. نسیما جانب بستان گذر کن
بگو آن نازنین شمشاد ما را
1. چون مرا دیدی تو او را دیدهای
چون ورا دیدی تو دیدی مر مرا
1. گر من این دوستی تو ببرم تا لب گور
بزنم نعره ولیکن ز تو بینم هنرا
1. گرفت خواهم زلفین عنبرین ترا
به بوسه نقش کنم برگ یاسمین ترا
1. در شب تاریک برداری نقاب از روی خویش
مرد نابینا ببیند بازیابد راه را
1. هر کسی محراب کردست آفتاب و سنگ و چوب
من کنون محراب کردم آن نگارین روی را
1. با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین
با هر که نیست عاشق کم کن قرینیا