مدتی از ابوسعید ابوالخیر ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران 49
1. مدتی هست که ما از خم وحدت مستیم
شیشهٔ کثرت این طایفه را بشکستیم
1. مدتی هست که ما از خم وحدت مستیم
شیشهٔ کثرت این طایفه را بشکستیم
1. بس که جستم تا بیابم من از آن دلبر نشان
تا گمان اندر یقین گم شد یقین اندر گمان
1. تعویذ گشت خوی بدان روی خوب را
ورنه به چشم بد بخورندیش مردمان
1. تو چنانی که ترا بخت چنانست و چنان
من چنینم که مرا بخت چنینست و چنین
1. با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین
با هر که نیست عاشق کم گوی و کم نشین
1. ترا روی زرد و مرا روی زرد
تو از مهر و ماه و من از مهر ماه
1. بر فلک بر دو مرد پیشه ورند
آن یکی درزی آن دگر جولاه
1. ما و همین دوغ وا و ترب و ترینه
پختهٔ امروز یا ز باقی دینه
1. حال عالم سر بسر پرسیدم از فرزانهای
گفت: یا خاکیست یا بادیست یا افسانهای
1. ای بار خدا به حق هستی
شش چیز مرا مدد فرستی
1. ای ساقی پیش آر ز سرمایهٔ شادی
زان میکه همی تابد چون تاج قبادی
1. ایا بر جان ما ماهر چو بر شطرنج اهوازی
چو ما را شاه مات آید ترا سپری شود بازی