1 گر سبحهٔ صد دانه شماری خوبست ور جام می از کف نگذاری خوبست
2 گفتی چه کنم چه تحفه آرم بر دوست بیدرد میا هر آنچه آری خوبست
1 پیوسته ز من کشیده دامن دل تست فارغ ز من سوخته خرمن دل تست
2 گر عمر وفا کند من از تو دل خویش فارغتر از آن کنم که از من دل تست
1 دل کیست که گویم از برای غم تست یا آنکه حریم تن سرای غم تست
2 لطفیست که میکند غمت با دل من ورنه دل تنگ من چه جای غم تست
1 ای دل غم عشق از برای من و تست سر بر خط او نه که سزای من و تست
2 تو چاشنی درد ندانی ورنه یکدم غم دوست خونبهای من و تست
1 ناکامیم ای دوست ز خودکامی تست وین سوختگیهای من از خامی تست
2 مگذار که در عشق تو رسوا گردم رسوایی من باعث بدنامی تست
1 اسرار ملک بین که بغول افتادست وان سکهٔ زر بین که بپول افتادست
2 وان دست برافشاندن مردان زد و کون اکنون بترانهٔ کچول افتادست
1 ای حیدر شهسوار وقت مددست ای زبدهٔ هشت و چار وقت مددست
2 من عاجزم از جهان و دشمن بسیار ای صاحب ذوالفقار وقت مددست
1 عشقم که بهر رگم غمی پیوندست دردم که دلم بدرد حاجتمندست
2 صبرم که بکام پنجهٔ شیرم هست شکرم که مدام خواهشم خرسندست
1 نقاش رخت ز طعنها آسودست کز هر چه تمامتر بود بنمودست
2 رخسار و لبت چنانکه باید بودست گویی که کسی به آرزو فرمودست
1 در عالم اگر فلک اگر ماه و خورست از بادهٔ مستی تو پیمانه خورست
2 فارغ زجهانی و جهان غیر تو نیست بیرون زمکانی و مکان از تو پرست