بر گوش دلم ز غیب از ابوسعید ابوالخیر رباعی 516
1. بر گوش دلم ز غیب آواز رسان
مرغ دل خسته را به پرواز رسان
...
1. بر گوش دلم ز غیب آواز رسان
مرغ دل خسته را به پرواز رسان
...
1. قومی که حقست قبلهٔ همتشان
تا سر داری مکش سر از خدمتشان
...
1. فریاد ز شب روی و شب رنگیشان
وز چشم سیاه و صورت زنگیشان
...
1. رخسار تو بی نقاب دیدن نتوان
دیدار تو بی حجاب دیدن نتوان
...
1. بحریست وجود جاودان موج زنان
زان بحر ندیده غیر موج اهل جهان
...
1. با گلرخ خویش گفتم: ای غنچه دهان
هر لحظه مپوش چهره چون عشوه دهان
...
1. حاصل زدر تو دایما کام جهان
لطف تو بود باعث آرام جهان
...
1. بنگر به جهان سر الهی پنهان
چون آب حیات در سیاهی پنهان
...
1. چون حق به تفاصیل شئون گشت بیان
مشهود شد این عالم پر سود و زیان
...
1. سودت نکند به خانه در بنشستن
دامنت به دامنم بباید بستن
...
1. پل بر زبر محیط قلزم بستن
راه گردش به چرخ و انجم بستن
...
1. از ساحت دل غبار کثرت رفتن
به زانکه به هرزه در وحدت سفتن
...