ای نه دلهٔ ده دله از ابوسعید ابوالخیر رباعی 540
1. ای نه دلهٔ ده دله هر ده یله کن
صراف وجود باش و خود را چله کن
...
1. ای نه دلهٔ ده دله هر ده یله کن
صراف وجود باش و خود را چله کن
...
1. در درگه ما دوستی یک دله کن
هر چیز که غیرماست آنرا یله کن
...
1. ای شمع چو ابر گریه و زاری کن
وی آه جگر سوز سپهداری کن
...
1. ای ناله گرت دمیست اظهاری کن
و آن غافل مست را خبرداری کن
...
1. گفتم که: رخم به رنگ چون کاه مکن
کس را ز من و کار من آگاه مکن
...
1. درویشی کن قصد در شاه مکن
وز دامن فقر دست کوتاه مکن
...
1. افعال بدم ز خلق پنهان میکن
دشوار جهان بر دلم آسان میکن
...
1. عاشق من و دیوانه من و شیدا من
شهره من و افسانه من و رسوا من
...
1. ای چشم من از دیدن رویت روشن
از دیدن رویت شده خرم دل من
...
1. ای عشق تو مایهٔ جنون دل من
حسن رخ تو ریخته خون دل من
...
1. شد دیده به عشق رهنمون دل من
تا کرد پر از غصه درون دل من
...
1. ای زلف مسلسلت بلای دل من
وی لعل لبت گره گشای دل من
...