رفتم به طبیب و از ابوسعید ابوالخیر رباعی 504
1. رفتم به طبیب و گفتم از درد نهان
گفتا: از غیر دوست بر بند زبان
...
1. رفتم به طبیب و گفتم از درد نهان
گفتا: از غیر دوست بر بند زبان
...
1. رویت دریای حسن و لعلت مرجان
زلفت عنبر صدف دهان در دندان
...
1. فریاد و فغان که باز در کوی مغان
میخواره ز می نه نام یابد نه نشان
...
1. هستی به صفاتی که درو بود نهان
دارد سریان در همه اعیان جهان
...
1. آن دوست که هست عشق او دشمن جان
بر باد همی دهد غمش خرمن جان
...
1. یا رب ز قناعتم توانگر گردان
وز نور یقین دلم منور گردان
...
1. یا رب زدو کون بینیازم گردان
وز افسر فقر سرفرازم گردان
...
1. یا رب ز کمال لطف خاصم گردان
واقف بحقایق خواصم گردان
...
1. در درویشی هیچ کم و بیش مدان
یک موی تو در تصرف خویش مدان
...
1. دارم گله از درد نه چندان چندان
با گریه توان گفت نه خندان خندان
...
1. دنیا گذران، محنت دنیا گذران
نی بر پدران ماند و نی بر پسران
...
1. یا رب تو مرا به یار دمساز رسان
آوازهٔ دردم بهم آواز رسان
...