گر دست تضرع به از ابوسعید ابوالخیر رباعی 444
1. گر دست تضرع به دعا بردارم
بیخ و بن کوهها ز جا بردارم
یا رب چو به وحدتت از ابوسعید ابوالخیر رباعی 445
1. یا رب چو به وحدتت یقین می‌دارم
ایمان به تو عالم آفرین می‌دارم
از خاک درت رخت از ابوسعید ابوالخیر رباعی 446
1. از خاک درت رخت اقامت نبرم
وز دست غمت جان به سلامت نبرم
آزرده ترم گر چه از ابوسعید ابوالخیر رباعی 447
1. آزرده ترم گر چه کم آزار ترم
بی یار ترم گر چه وفادار ترم
جهدی بکنم که دل از ابوسعید ابوالخیر رباعی 448
1. جهدی بکنم که دل زجان برگیرم
راه سر کوی دلستان برگیرم
ساقی اگرم می ندهی از ابوسعید ابوالخیر رباعی 449
1. ساقی اگرم می ندهی می‌میرم
ور ساغر می ز کف نهی می‌میرم
نه از سر کار با از ابوسعید ابوالخیر رباعی 450
1. نه از سر کار با خلل می‌ترسم
نه نیز ز تقصیر عمل می‌ترسم
تا ظن نبری کز آن از ابوسعید ابوالخیر رباعی 451
1. تا ظن نبری کز آن جهان می‌ترسم
وز مردن و از کندن جان می‌ترسم
مشهود و خفی چو از ابوسعید ابوالخیر رباعی 452
1. مشهود و خفی چو گنج دقیانوسم
پیدا و نهان چو شمع در فانوسم
عیبم مکن ای خواجه از ابوسعید ابوالخیر رباعی 453
1. عیبم مکن ای خواجه اگر می نوشم
در عاشقی و باده پرستی کوشم
یا رب ز گناه زشت از ابوسعید ابوالخیر رباعی 454
1. یا رب ز گناه زشت خود منفعلم
وز قول بد و فعل بد خود خجلم
یک روز بیوفتی از ابوسعید ابوالخیر رباعی 455
1. یک روز بیوفتی تو در میدانم
آن روز هنوز در خم چوگانم