هر چند به صورت از ابوسعید ابوالخیر رباعی 420
1. هر چند به صورت از تو دور افتادم
زنهار مبر ظن که شدی از یادم
1. هر چند به صورت از تو دور افتادم
زنهار مبر ظن که شدی از یادم
1. دی بر سر گور ذله غارت گردم
مر پاکان را جنب زیارت کردم
1. یا رب من اگر گناه بی حد کردم
دانم به یقین که بر تن خود کردم
1. تا چند به گرد سر ایمان گردم
وقتست کز افعال پشیمان گردم
1. عودم چو نبود چوب بید آوردم
روی سیه و موی سپید آوردم
1. اندوه تو از دل حزین میدزدم
نامت ز زبان آن و این میدزدم
1. گر خاک تویی خاک ترا خاک شدم
چون خاک ترا خاک شدم پاک شدم
1. اندر طلب یار چو مردانه شدم
اول قدم از وجود بیگانه شدم
1. آنان که به نام نیک میخوانندم
احوال درون بد نمیدانندم
1. چونان شدهام که دید نتوانندم
تا پیش توای نگار بنشانندم
1. گر خلق چنانکه من منم دانندم
همچون سگ ز در بدر رانندم
1. آن دم که حدیث عاشقی بشنودم
جان و دل و دیده را به غم فرسودم