غمناکم و از کوی از ابوسعید ابوالخیر رباعی 468
1. غمناکم و از کوی تو با غم نروم
جز شاد و امیدوار و خرم نروم
1. غمناکم و از کوی تو با غم نروم
جز شاد و امیدوار و خرم نروم
1. هر چند گهی زعشق بیگانه شوم
با عافیت کنشت و همخانه شوم
1. یا رب تو چنان کن که پریشان نشوم
محتاج برادران و خویشان نشوم
1. هیهات که باز بوی می میشنوم
آوازهٔ های و هوی و هی میشنوم
1. دانی که چها چها چها میخواهم
وصل تو من بی سر و پا میخواهم
1. ای دوست طواف خانهات میخواهم
بوسیدن آستانهات میخواهم
1. نی باغ به بستان نه چمن میخواهم
نی سرو و نه گل نه یاسمن میخواهم
1. سرمایهٔ غم ز دست آسان ندهم
دل بر نکنم زدوست تا جان ندهم
1. در کوی تو سر در سر خنجر بنهم
چون مهرهٔ جان عشق تو در بر بنهم
1. دارم ز خدا خواهش جنات نعیم
زاهد به ثواب و من به امید عظیم
1. دی تازه گلی ز گلشن آورد نسیم
کز نکهت آن مشام جان یافت شمیم
1. ما بین دو عین یار از نون تا میم
بینی الفی کشیده بر صفحهٔ سیم