1 با اهل زمانه آشنایی مشکل با چرخ کهن ستیزه رایی مشکل
2 از جان و جهان قطع نمودن آسان در هم زدن دل به جدایی مشکل
1 یا رب ز کمال لطف خاصم گردان واقف بحقایق خواصم گردان
2 از عقل جفا کار دل افگار شدم دیوانهٔ خود کن و خلاصم گردان
1 پیریم ولی چو عشق را ساز آید هنگام نشاط و طرب و ناز آید
2 از زلف رسای تو کمندی فگنیم بر گردن عمر رفته تا باز آید
1 زان ناله که در بستر غم دوشم بود غمهای جهان جمله فراموشم بود
2 یاران همه درد من شنیدند ولی یاری که درو کرد اثر گوشم بود
1 روزم به غم جهان فرسوده گذشت شب در هوس بوده و نابوده گذشت
2 عمری که ازو دمی جهانی ارزد القصه به فکرهای بیهوده گذشت
1 ای جملهٔ بی کسان عالم را کس یک جو کرمت تمام عالم را بس
2 من بی کسم و تو بی کسان را یاری یا رب تو به فریاد من بی کس رس
1 در باغ روم کوی توام یاد آید بر گل نگرم روی توام یاد آید
2 در سایهٔ سرو اگر دمی بنشینم سرو قد دلجوی توام یاد آید
1 از خاک درت رخت اقامت نبرم وز دست غمت جان به سلامت نبرم
2 بردار نقاب از رخ و بنمای جمال تا حسرت آن رخ به قیامت نبرم
1 ما را نبود دلی که کار آید ازو جز ناله که هر دمی هزار آید ازو
2 چندان گریم که کوچهها گل گردد نی روید و نالهای زار آید ازو
1 دی تازه گلی ز گلشن آورد نسیم کز نکهت آن مشام جان یافت شمیم
2 نی نی غلطم که صفحهای بود از سیم مشکین رقمش معطر از خلق کریم