7 اثر از غزلیات ناتمام در دیوان اشعار ابوالحسن فراهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات ناتمام در دیوان اشعار ابوالحسن فراهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.

غزلیات ناتمام در دیوان اشعار ابوالحسن فراهانی

1 بس که بر دیوار و در هر لحظه افتد عکس داغ شب که شد در خانه ام صد جای می سوزد چراغ

2 داغ میکردم چو خون از داغ دل میریزدم داغ گردد می کشی کش می بریزد از ایاغ

1 تا به کی پنهان زما ای آب حیوان زیستن گرچه رسم آب حیوان است پنهان زیستن

2 اتحادی هست با معشوق عاشق را به بین از زلیخا عشق و از یوسف بزندان زیستن

3 بی تو رفتم در گلستان غنچه از من کسب کرد در گلستان بودن و سر در گریبان زیستن

4 سوزم از غیرت که با جان ها غمت آمیخته ورنه مردم از چه نتوانند بی جان زیستن

1 تو نخل حسنی و جز ناز و فتنه بار تو نیست کدام فتنه که در چشم پرخمار تو نیست

2 گرم به تیغ جفا میکشی نمی رنجم تو مست حسنی و اینها به اختیار تو نیست

1 میان ما و دل یارب چرا این ماجرا باشد دو کس نادیده هم را در میان کلفت چرا باشد

2 چرا زلفت به دزدی میبرد دل، من چه می گویم اگر بیگانه با آشنایی آشنا باشد

3 رفیقا تا به کی پیشم ز یار بی وفا نالی مرا ای کاش باشد یارو آن گه بی‌وفا باشد

4 میان چشم و دل خون است اعجاز محبت بین که دشمن یک نفس نتواند از دشمن جدا باشد

1 خوشم که جا به سر کوی دلستان دارم ره ار به بزم ندارم بر آستان دارم

2 توکی زناز قدم می نهی زخانه برون بهر زه رشک بر آن خاک آستان دارم

3 پس از وفات شود، شمع بر مزار مرا زبس شعله شوقت در استخوان دارم

4 فلک نخواست که اکنون نریختی خونم من از تو شکوه ندارم، زآسمان دارم

1 عمریست که دل راه به دلدار ندارد بار از دلم و دل خبر از یار ندارد

2 امروز کسی در پی دلجویی من نیست این شیشه شکسته است خریدار ندارد

1 ای دل من و آزادی ازین زمزمه بس کن اندیشه یی از طعنه ی مرغان قفس کن

2 ای جان منم و نیم نفس بی هده مخروش محتاج به آهم، نکنی ضبط نفس کن

1 چاره داغ گرفتم که به مرهم سازم غم دل را چه کنم، دل بچه خرّم سازم

2 شده از نقش رخت پرگل از آن دردم مرگ دامن دیده نیارم که فراهم سازم

3 بس که هر لحظه شکست دگرم پیش آمد صد مصیبت را یک حلقه ماتم سازم

4 گریه عادت شده در هجر توام ورنه مرا گریه نیست کزو درد دلی کم سازم

1 لب زخون ترکرده ام تلخ ست می در کام من کو حریفی تا کند خون جگر در جام من

2 وعده وصلم به فردا داد اینم بس که یار این قدر داند که صبح از پی ندارد شام من

3 صبح کو در خانه بنشین، مهر گودیگر متاب تیرگی هرگز نخواهد رفت از ایام من

4 رحم اگر بر من نخواهی کرد بر بدگو مکن من چه بد کردم که نتوانی شنیدن نام من

1 دوش چشم ساغر سرشار و خونم باده بود آن چه دل می خواست از اسباب عیش آماده بود

2 هیچ کس زان طره پیچیده سر بیرون نکرد با وجود آن که مضمون پیش پا افتاده بود

آثار ابوالحسن فراهانی

7 اثر از غزلیات ناتمام در دیوان اشعار ابوالحسن فراهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات ناتمام در دیوان اشعار ابوالحسن فراهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.