5 اثر از قطعات در دیوان اشعار ابوالحسن فراهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات در دیوان اشعار ابوالحسن فراهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.

قطعات در دیوان اشعار ابوالحسن فراهانی

1 ای آن که ز ناله میکنی منع زنهار مده دگر ملالم

2 انصاف نداری و مروّت یا نیستت آگهی ز حالم

3 بلبل با گل نشسته ناله من دور ز دلبرم ننالم

1 می‌دهند از شوق آن رخساره جان از بهر آن روز و شب خورشید و مه در خانه روشن کردنند

2 گر غباری داشتی در دل بیا بگذر بس است از غریبانی که کویت را غبار دامنند

3 دوستند آنان که در اندیشه ی قتل منند دشمنانم دوستند و دوستانم دشمنند

4 با خیالت تا بود در سینه دل در گفتگو بلبلان را شکوه باشد کار تا در گلشنند

1 سرور ارباب همت خسرو اهل هنر ای به استقلال در ملک کرم مالک رقاب

2 با ضمیرت لاف می دانم نزد در حیرتم کز چه معنی تیغ در گردن فکنداست آفتاب

3 با وجود جود عامت خواهش کام از فلک بر کنار چشمه باشد خواهش آب از شراب

4 نکته های دلکشت چون نقطه های شین عرش پابه فرق عیش می ساید به هنگام خطاب

1 نظام دین و دینا قره العین رسول الله که اندر رای رفعت آفتابی بود و گردونی

2 به صد افسون به دست آورده بودش عالم فانی اجل ناگاه در خواب عدم کردش به افسونی

3 شدم در فکر تا گویم تاریخ فوتش را که ناگه گفت هاتف (رفت از دنیا فلاطونی)

1 ز فرموده اوستادان پیش شبی آمد این بیتم اندر نظر

2 پسر کو ندارد نشان از پدر تو بیگانه خوانش مخوانش پسر

3 وزین بیت اندیشه ی دوربین بدین معنی نغز شد راهبر

4 که دوران دو رنگ است و ابنای او ندارند از آن از دو رنگی گذر

1 ای خداوندی که پیر چرخ با چندین چراغ خاک پایت را طلبکارست بهر توتیا

2 هست روشن نزد عقل دور بینت هرچه هست آری آری از ازل غفلت قدر شد با قضا

3 گر بخواهد راست بینی های فکرصایبت می برد از قامت گردون گردان انحنا

4 گر به صورت دیگری بر خویش بندد طرز تو کی به معنی چون تو گردد ای کفت کان سخا

1 هر پاره ای فتاده به جایی ز جور یار چو لشگر شکسته دل پاره پاره ام

2 دل دامنم گرفت و ز غم شکوه می نمود کو جای من گرفته و من برکناره ام

3 کاری نساخت زاری من پیش دشمنان بیچاره من اگر نکند دوست چاره ام

4 ای عشق گاه جان طلبی گاه دین و دل اینها زدیگری یست بگو من چکاره ام

1 کارم چنان نبسته که روز وصال یار باور کنم که دیده برو باز کرده ام

2 شاید خبر شود ز گرفتاری منش عالم تمام محرم این راز کرده ام

3 خواب آورد فسانه و من خواب برده ام هرکه فسانه ز غمش آغاز کرده ام

1 ز رویش بر فلک عکسی یست خود کی مثل او باشد نه چون خورشید باشد عکس خورشیدار در آب افتد

2 نه خود کامی یست گر خواهم نقاب از رخ براندازد مرا غیرت کشد ترسم که آتش در نقاب افتد

3 مصیبت دوستم پهلوی بیدردی به خاکم کن که خواهم بعد مردن نیز روحم در عذاب افتد

1 گفتی که پلی بسازی از بهر خدا از بهر خدا نه بلکه از بهر نمود

2 رفتی و دو طاق ساختی برنهری کان نهر به پل پر احتیاجیش نبود

3 چون ساخته شد به طالع مسعودت شد آب از آن نهر و به کلی مقصود

4 آخر آورد چشمهاش آب سیاه این پل از بس که در ره آب گشود

آثار ابوالحسن فراهانی

5 اثر از قطعات در دیوان اشعار ابوالحسن فراهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات در دیوان اشعار ابوالحسن فراهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.