1 تو خرده بتا بر گل پژمرده مگیر او مرده توست خرده بر مرده مگیر
2 از بهر نثارت طبقی زر دارد بی خردگی ار چه می کند خرده مگیر
1 چون لشکر شه روی به راه آوردند اسللم به تیغ در پناه آوردند
2 آن را که ز پیل رخ نمی گردانید امروز پیاده پیش شاه آوردند
1 شاها،ز تو کار ملک ودین بانسق است دریا ز خجالت کفت در عرق است
2 در عهد تو رافضی و سنی با هم کردند موافقت که بوبکر حق است
1 رازی که به گل نسیم سنبل گفته ست پیداست ندانم که به بلبل گفته ست
2 از غنچه بسته لب نیاید این کار گل بود دهن دریده هم گل گفته ست
1 هر لحظه دلم به جست و جویی دیگر باشد بر عشق ماهرویی دیگر
2 با یار چه خوش فتد برای دل او بر سنگ غمش زند سبویی دیگر
1 بر خوان امید فلک جامه کبود یک گرده پر نمک چو رویت ننمود
2 وین قرص که در تنور گردون پخته ست گرم است ولیکن نمکش نیست چه سود
1 هر حلقه زلفت زفن یکدیگر هستند نهان در شکن یکدیگر
2 از بهر ربودن دل و غارت جان کردند زبان در دهن یکدیگر
1 می را که همیشه با خرد دندان است هم اوست که مونس خردمندان است
2 می در خُم اگر چه سر گرفته است رواست در شیشه نگر که خرم و خندان است
1 در پرده خوشدلی کسی را راهی ست کو را سروکار با چو تو دلخواهی ست
2 آن سبزه تر دمیده در سایه گل انصاف بده که خوش تماشا گاهی ست
1 عناب لبت رنگ زخم بر بوده ست عنابی چشم من از آن نغنوده ست
2 عناب که فضله های خون بنشاند عناب لبت خون دلم بفزوده ست