11 اثر از قطعات ظهیر فاریابی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات ظهیر فاریابی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
خانه / آثار ظهیر فاریابی / قطعات ظهیر فاریابی

قطعات ظهیر فاریابی

1 جلال ملت و دین،تو گمان مبر که دگر به کبریای جلال تو هیچ کس باشد

2 به هر چه حکم تو سابق شود چو در نگری قضا هنوز به فرسنگها ز پس باشد

3 شبی نباشد کاندر دل و دِماغ عدو خیال تیغ نه همخوابه هوس باشد

4 هرانکسی که زند بر خلاف تو نفسی نخست مرگ گلوگیر در نفس باشد

1 خدایگانا شاگرد رای توست قضا ادب نباشد اگر بگذرد ز حکم ادیب

2 ز چوب منبر خشک از نشاط گل بدمد نسیم نام تو چون بگذرد به لفظ خطیب

3 نه قطره ماند به دریا نه ذره ماند به دشت که از فواید انعام تو نیافت نصیب

4 مرا به دولت تو آنکه نسبتی ست از پی آنک تو در زمانه غریبی و من زخانه غریب

1 خدایگان صدور زمانه صدرالدّین تویی که طلعت تو نوردیده خردست

2 از آن به رقص درآید فلک در گوشش صریر کلک تو همچون نوای باربدست

3 به حضرت تو که پیوسته نیک باد تو را نموده ام دو سه نوبت که حال من چه بد ست

4 ز عیش تیره همی کردم این همه فریاد نه زانک کسوت من اطلس است یا نمدست

1 پناه ملت اسلام مجد دولت و دین دلت نهان جهان آشکار بشناسد

2 ضمیر پاک تو آن صیرفی استادست که نقد هفت فلک را عیار بشناسد

3 فراست تو به یک التفات سر قدر درون پرده لیل و نهار بشناسد

4 تو یی که پیش و پس مرکبت به سر بدود هرانکسی که یمین از یسار بشناسد

1 بُرج‌ها دیدم که از مشرق برآوردند سر جمله در تسبیح و در تهلیل حیّ لایموت

2 چون حمل، چون ثور، چون جوزا و سرطان و اسد سنبله، میزان و عقرب، قوس و جَدی و دلو و حوت

1 ای گشته جهان جان ز مدحت همچون لب دلبران پر از قند

2 چون ابر و گل ست ظلم و انصاف در عهد تو این گری و آن خند

3 یک روز به شب نشد که گردون از هیبت تو سپر نیفکند

4 من بنده که خاطرم نهالی ست در باغ ثنای تو برومند

1 خدایگان جهان شهریار روی زمین تویی که ذات تو تنها نشان اقبال است

2 هر آنچه خواهی و گویی تو را جز آن نبود از آنک فکرت تو ترجمان اقبال است

3 چو عالمی به نماز و به روزه می خواهند بقای ذات کریمت که کان اقبال است

4 اگر چه روزه در آمد به رغم اعدا نیک طرب گزین که تنت در ضمان اقبال است

1 پناه و مقصد اهل هنر صفیّ الدّین تویی که همَّت تو سر بر آسمان سوده ست

2 هر آن صفت که ز جیب فنا برآرد سر به عمر دامن جاهت بدان نیالوده ست

3 قلم که دایم و صّافی کمال تو کرد رخش به دوده خجلت همیشه اندوده ست

4 بزرگوارا بی سعی درین مدّت دلم ز غصّه و چانم ز غم نیاسوده ست

1 بزرگوارا دانم که بر خلاف قدر حقیقت است که جز کردگار قادر نیست

2 به حکم آنک بد و نیک هر چ پیش آید مقدّرست به هر حال اگر چ ظاهر نیست

3 به سعی می نشود هیچ گونه روزی بیش ز روی کم خردی گر چه مرد صابر نیست

4 بلی عنایت صاحب که در مصالح خلق ز یک دقیقه به انواع لطف قاصر نیست

1 خدیو عرصه ملک و پناه دولت و دین که عقل محض سلیمان ثانیت خواند

2 تویی که پنجه زور آزمای کین توزت به قهر جرم زمین را ز جا بجنباند

3 سنان رمح تو بالا نشین شده چه عجب که خویش را به صف صدر خصم بنشاند

4 جهان پناها داعی دولت تو ظهیر که در حمایت این آستانه می ماند

آثار ظهیر فاریابی

11 اثر از قطعات ظهیر فاریابی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات ظهیر فاریابی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی