1 هر مملکتی در این جهان آباد است آبادیش از پرتو عدل و داد است
2 کمتر شود از حادثه ویران و خراب هر مملکتی که بیشتر آزاد است
1 روزی که شرار بغض و کین شعله ور است وز آتش فتنه خشک و تر در خطر است
2 افسوس من این است که در آن هنگام بیچاره تر آن بود که بیچاره تر است
1 هر خواجه که خیل و حشمش بیشتر است درد و غم و رنج و المش بیشتر است
2 دنیا نبود جای سرور و شادی هر پیشتری درد و غمش بیشتر است
1 هر روز در این خرابه جنگی دگر است در ساغر شهد ما شرنگی دگر است
2 اوضاع سیاست عمومی گویا چون بوقلمون باز به رنگی دگر است
1 جان بنده رنج و زحمت کارگر است دل غرقه به خون ز محنت کارگر است
2 با دیده انصاف چو نیکو نگری آفاق رهین منت کارگر است
1 دنیای ضعیف کش که از حق دور است حق را بقوی می دهد و معذور است
2 بیهوده سخن ز حق و باطل چکنی رو زور بدست آر که حق با زور است
1 ما را همه از دو کون یک گوشه بس است در راه طلب عزم متین توشه بس است
2 از کشته روزگار و از خرمن دهر یک دانه کفایت است و یک خوشه بس است
1 اکنون که چمن چو چتر کیکاوس است وز سبزه دمن چو خوابگاه طوس است
2 برخیز به بط کن می چون چشم خروس کز گل در و دشت چون پر طاوس است
1 در مسلک ما طریق مطلوب خوش است دلجوئی مردمان مغلوب خوش است
2 کافی نبود برای ما نیت خوب با نیت خوب کرده خوب خوش است
1 ای جعبه رأی را چه دین و کیش است کز آن دل خوب و زشت در تشویش است
2 گر دیده چه دنیای دنی این صندوق هر یک نفری در آن دو روزی پیش است