خانه
شاعران
فال
درباره ما
فرخی یزدی
فرخی یزدی
آثار شاعر
بستن تبلیغات
رباعیات در دیوان اشعار فرخی یزدی
1.
بی چیزی من اگر چه پابست مرا
بی چیزی من اگر چه پابست مرا
غم نیست که تاب نیستی هست مرا
با بی سر و پائی ز قناعت دایم
سرمایه روزگار در دست مرا
مشاهده کامل شعر
2.
تن یافت برهنگی ز بی رختی ما
تن یافت برهنگی ز بی رختی ما
دل تن بقضا داد ز جان سختی ما
چون دید غم و محنت ما را شب عید
بگرفت عزای روز بدبختی ما
مشاهده کامل شعر
3.
از بسکه زند نوای غم چنگی ما
از بسکه زند نوای غم چنگی ما
اندوه کند عزم همآهنگی ما
شادی و گشایش جهان کافی نیست
در موقع غم برای دل تنگی ما
مشاهده کامل شعر
4.
دردا که ز جهل درد نادانی ما
دردا که ز جهل درد نادانی ما
چون سلسله شد جمع پریشانی ما
با حق قضاوت اجانب امروز
یک داغ سیاهیست به پیشانی ما
مشاهده کامل شعر
5.
ای آنکه ترا به دل نه شک است و نه ریب
ای آنکه ترا به دل نه شک است و نه ریب
آگاه ز حال خضر و چوپان شعیب
خوش باش که گر خبر به طوفان ندهند
هر روز بگیرد خبر از مخبر غیب
مشاهده کامل شعر
6.
در این ره سخت گر شود پای تو سست
در این ره سخت گر شود پای تو سست
از دست شکستگان شوی رنجه درست
هر چیز که خواستی مهیا کردند
گر مرد هنروری کنون نوبت تست
مشاهده کامل شعر
7.
در موقع سخت می نباید شد سست
در موقع سخت می نباید شد سست
کز عزم، شکسته را توان کرد درست
خورشید موفقیت رخشان را
در سایه اتفاق می باید جست
مشاهده کامل شعر
8.
امروز محصلین ز اعلی تا پست
امروز محصلین ز اعلی تا پست
دارند کل اندر کف و بیرق در دست
یعنی که به قحطیزدگان رحم کنید
ای ملت با عاطفه نوعپرست
مشاهده کامل شعر
9.
پیش همه منفعت اگر مطلوب است
پیش همه منفعت اگر مطلوب است
در نفع چرا این بد و آن یک خوب است
سودی که زیان ندارد از بهر عموم
سودیست که جوینده آن محبوب است
مشاهده کامل شعر
10.
با طبع بلند قصر قیصر هیچ است
با طبع بلند قصر قیصر هیچ است
دارائی دارا و سکندر هیچ است
با خانه بدوشی ببر همت ما
صد قافله گنج خانه زر هیچ است
مشاهده کامل شعر
بعدی
فرخی یزدی
فرخی یزدی
آثار شاعر