1 بباد روی گلی در چمن چو ناله کنم هزار خون به دل داغدار لاله کنم
2 ز بسکه خون به دلم کرده دست ساقی دهر مدام خون عوض باده در پیاله کنم
3 بجد و جهد اگر عقده های چین شد باز من از چه رو بقضا کار خود حواله کنم
4 شدم وکیل از آنرو که نقد فی المجلس برای نفع خود این خانه را قباله کنم
1 ریز بر خاک فنا ای خضر آب زندگی من ندارم چون تو این اندازه تاب زندگی
2 دفتر عمر مرا ای مرگ سرتاپا بشوی پاک کن با دست خود ما را حساب زندگی
3 خواب من خواب پریشان خورد من خون جگر خسته گشتم ای خدا از خورد و خواب زندگی
4 بهر من این زندگانی غیر جان کندن نبود مرگ را هر روز دیدم در نقاب زندگی
1 آنان که از فراعنه توصیف میکنند از بهر جلب فایده تعریف میکنند
2 بام بلند همسر نام بلند نیست از فکر کوته است که تصحیف میکنند
3 تخفیف و مستمری و شهریه و حقوق گیرند و بالمناصفه تنصیف میکنند
4 در حیرتم ز ملت ایران که از چه روی معتاد گوش خود، به اراجیف میکنند
1 غم چو زور آور با شادی قدح نوشی کنم درد و غم را چاره با داروی بیهوشی کنم
2 گر مرا گردد میسر روز عفو و انتقام دوست می دارم که از دشمن خطاپوشی کنم
3 در فراموشی غمت می کرد از بس یاد دل تا قیامت یاد ایام فراموشی کنم
4 پاکباز خانه بر دوشم ولی از فر فقر در مقام همسری با چرخ، همدوشی کنم
1 نمود همچو ابوالهول رو به ملت روس بلای قحط و غلا با قیافه منحوس
2 فتاد هیکل سنگین دیوپیکر قحط به روی قلب دهاقین روس چون کابوس
3 مگر که دیو سپید است این بلای سیاه که کرده روسیه را مبتلا چو کیکاوس
4 یکی به ساحل ولگا ببین که ناله زار فشار گرسنگی را چه سان کند محسوس
1 تا چند هوسرانی، دندان هوس بشکن بگذر ز گران جانی زندان نفس بشکن
2 تو مرغ سلیمانی از چیست بزندانی؟ با بال و پرافشانی ارکان قفس بشکن
3 گوید چو بدت نادان او را بخوشی برخوان چون پنبه نرم افغان در کام جرس بشکن
4 گر باز گذارد پا در میکده بی پروا جام و قدح و مینا بر فرق عسس بشکن
1 دیشب از غم تا سحرگه آه سردی داشتم آه سردی داشتم آری که دردی داشتم
2 سرخ روئی یافتم از دولت بیدار چشم ورنه پیش از اشکباری رنگ زردی داشتم
3 زورمندی بین که تنها پهلوان عشق بود گر به میدان محبت هم نبردی داشتم
4 از رفیقان سفر ماندم عقب فرسنگها یاد از آن روزی که پای ره نوردی داشتم
1 ما خیل تهی دست جگر گوشه بختیم سرگرم نه با تاج و نه پابند به تختیم
2 آزادی ایران که درختی است کهن سال ما شاخه نو رسته آن کهنه درختیم
3 در صلح و صفا گرمتر از موم ملایم با جنگ و جفا سردتر از آهن سختیم
4 پوشید جهان خلعت زیبای تمدن ما لخت و فرومایه از آنیم که لختیم
1 در چمن ای دل چو من غیر از گل یکرو مباش گر چو من یکرو شدی دربند رنگ و بو مباش
2 تا نخوانندت بخوان هر جا مشو بی وعده سبز تا نبینی رنگ زردی چون گل خودرو مباش
3 گاه سرگردانی و هنگام سختی بهر فکر ای سر شوریده غافل از سر زانو مباش
4 نان ز راه دست رنج خویشتن آور بدست گر کشی منت بجز منت کش بازو مباش
1 دیدی آخر به سر زلف تو پابست شدم پا در آن سلسله نگذاشته از دست شدم
2 ننهادی قدمی بر سرم ای سرو بلند گر چه در راه تو من خاک صفت پست شدم
3 کس چو من در طلب شاهد آزادی نیست زانکه با نیستی از پرتو آن هست شدم
4 ناوک ناز تو پیوسته شد از شست رها ناز شست تو که من کشته آن شست شدم