آثار فرخی یزدی

صفحه 15 از 20
20 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فرخی یزدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فرخی یزدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار فرخی یزدی

1 آن زلف مشکبو را، تا زیب دوش کردی سرو بنفشه مو را، عنبر فروش کردی

2 در چنگ تار زلفت، تا نیمه شب دل من چون نی نوا نمودی، چون دف خروش کردی

3 هم جمع دوستان را بیخود فکندی از چشم هم قول دشمنان را، بیهوده گوش کردی

4 تا برفکندی از مهر، ای ماه پرده از چهر بنیان عقل کندی، تاراج هوش کردی

1 ما مست و خراب از می صهبای الستیم خمخانه تهی کرده و افتاده و مستیم

2 با طره دلبند تو کردیم چو پیوند پیوند ز هر محرم و بیگانه گسستیم

3 از سبحه صد دانه ارباب ریا به صد مرتبه این رشته زنار که بستیم

4 فرقی که میان من و شیخ است همین است کو دل شکند دایم و ما توبه شکستیم

1 فدای سوز دل مطربی که گفت بساز در این خرابه چو منزل کنی بسوز و بساز

2 چنان ز سنگ حوادث شکست بال و پرم که عمرها به دلم ماند حسرت پرواز

3 کنم بزیر پر خویش سر به صد اندوه چو مرغ صبح ز شادی برآورد آواز

4 گره گشا نبود فکر این وکیل و وزیر مگر تو چاره کنی ای خدای بنده نواز

1 در جهان کهنه از نو شور و شر باید نمود فکر بکری بهر ابنای بشر باید نمود

2 سیم و زر تا هست در عالم بشر آسوده نیست تا شویم آسوده محو سیم و زر باید نمود

3 خاک عالم گل شد از اشکم چه خاکی سر کنم زین سپس فکری برای چشم تر باید نمود

4 در قدمگاه محبت پا منه بردار دست یا اگر پا می گذاری ترک سر باید نمود

1 خوبرویان که جگر گوشه نازند همه پی آزار دل اهل نیازند همه

2 سوخت پروانه گر از شمع به ما روشن کرد که رخ افروختگان دوست گدازند همه

3 بر سر زهد فروشان جهان پای بکوب که بر ابناء بشر دست درازند همه

4 نتوان گفت به هر شیشه گری اسکندر گر چه از حیث عمل آینه سازند همه

1 گرچه ما از دستبرد دشمنان افتاده‌ایم ما ز بهر جنگ از سر تا به پا آماده‌ایم

2 در طریق بندگی، روزی که بنهادیم پای بر خلاف نوع خواهی یک قدم ننهاده‌ایم

3 افترایی گر به ما بستند ارباب ریا پیش وجدان راستی با جبهه بگشاده‌ایم

4 قلب ما تسخیر شد از مهر جمعی خودپرست آه از این بت‌ها که ما در قلب خود جا داده‌ایم

1 زال گردون را نباشد گر سر روئین تنی جوشن رستم چرا پوشد ز ابر بهمنی؟

2 گر ندارد همچو پیران دشت در آهنگ رزم پس چرا از یخ بسر بنهاده خود آهنی

3 نیست پشت بام اگر کوه گنابد از چه روی برف آنجا از شبیخون می کند نستیهنی

4 ما نه هومانیم اگر با پافشاری چون کند سوز سرما بر سر ما دست برد بیژنی

1 یارب ز چیست بر سر فقر و غنا هنوز گیتی به خون خویش زند دست و پا هنوز

2 دردا که خون پاک شهیدان راه عشق یک جو در این دیار ندارد بها هنوز

3 با آنکه گشت قبطی گیتی غریق نیل در مصر ما فراعنه فرمانروا هنوز

4 کابینه ها عموم سیاه است ز آنکه هیچ کابینه سفید ندیدیم ما هنوز

1 ترسم ای مرگ نیایی تو و من پیر شوم وین قدر زنده بمانم که ز جان سیر شوم

2 آسمانا ز ره مهر مرا زود بکش که اگر دیر کشی پیر و زمینگیر شوم

3 جوهرم هست و برش دارم و ماندم به غلاف چون نخواهم کج و خونریز چو شمشیر شوم

4 میر میراث خوران هم نشوم تا گویم مردم از جور بمیرند که من میر شوم

1 گر در طلب اهل دلی همدم ما باش سلطانی اگر می طلبی یار گدا باش

2 گر در صدد خواجگی کون و مکانی با صدق و صفا بنده مردان خدا باش

3 خواهی چو بر آن طره آشفته زنی چنگ چون شانه سراپا همه جا عقده گشا باش

4 گر مغبچه میکده ای شوخ ختا شو ور معتکف مدرسه ای شیخ ریا باش

آثار فرخی یزدی

20 اثر از غزلیات در دیوان اشعار فرخی یزدی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار فرخی یزدی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی