ای جاه تو فراخته اعلام از رشیدالدین وطواط قصیده 1
1. ای جاه تو فراخته اعلام کبریا
صافیست اعتقاد تو از کبر و از ریا
1. ای جاه تو فراخته اعلام کبریا
صافیست اعتقاد تو از کبر و از ریا
1. ای بر مراد رأی تو ایام رامضا
بسته میان بطاعت فرمان تو قضا
1. ای زمین را از رخت ، چون آسمان ، فرو بها
بوسه ای را از لبت ملک زمین زیبد بها
1. ای صورت سیادت و ای مایهٔ سخا
بر تو بی نفاق و عطای تو بی ریا
1. ای طلعت تو نیکو وی قامت تو زیبا
زلفین تو چون عنبر، رخسار تو چون دیبا
1. بهار جان فزا آمد جهان شد خرم و زیبا
بباغ راه گستردند فرش حله و دیبا
1. ز دور جنبش این چرخ سیمگون سیما
چو سیم و زر شده گیر: اشک ما و چهره ما
1. زهی! از آدم و حوا نگشته چون تویی پیدا
ز تو در خلد آسوده روان آدم و حوا
1. زهی! دشمنت از طرب بینوا
زده چرخ در مدحت تو نوا
1. زهی از امر و نهی تو نظامی دین دنیا را
خهی ! از حل و عقد تو قوامی مجد علیا را
1. ای سهی سرو رهی و قد خرامان ترا
سجده برده مه گردون رخ رخشان ترا
1. اسباب معالی بکرم کرد مرتب
و احساب بزرگی بمنن کرد مهذب