7 اثر از غزلیات وحدت کرمانشاهی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات وحدت کرمانشاهی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار وحدت کرمانشاهی / غزلیات وحدت کرمانشاهی

غزلیات وحدت کرمانشاهی

1 هر که از تن بگذرد جانش دهند هر که جان درباخت جانانش دهند

2 هر که در سجن ریاضت سر کند یوسف‌آسا مصر عرفانش دهند

3 هر که گردد مبتلای درد هجر از وصال دوست درمانش دهند

4 هر که نفس بت‌صفت را بشکند در دل آتش گلستانش دهند

1 تا زنگ سیه ز آینه دل نزداید عکس رخ دلدار در او خوش ننماید

2 در طرف چمن گر نکند جلوه رخ دوست بر برگ گلی این همه بلبل نسراید

3 نور ازلی گر ندمد از رخ لیلی از گردش چشمی دل مجنون نرباید

4 هر کو نکند بندگی پیر خرابات بر روی دلش جان در معنی نگشاید

1 می خور که هر که می نخورد فصل نوبهار پیوسته خون دل خورد از دست روزگار

2 می در بهار صیقل دل‌های آگه است از دست یار خاصه به آهنگ چنگ و تار

3 در عهد گل ز دست مده جام باده را کاین باشد از حقیقت جمشید یادگار

4 صحن چمن چو وادی ایمن شد ای عزیز گل برفروخت آتش موسی ز شاخسار

1 دیوانه کرده است مرا عشق روی یار از تن ربوده تاب و توان و ز دل قرار

2 هر ملک دل که لشکر عشقش خراب کرد بیرون کشید عقل و ادب رخت از آن دیار

3 جان‌های پاک بر سر دار فنا شدند تا زین میانه سر انا الحق شد آشکار

4 ای شیخ پا به حلقه دیوانگان منه با محرمان حضرت سلطان تو را چه کار

1 مگر شد سینه‌ام شب وادی طور که بر دل تابدم از شش جهت نور

2 گمانم لیلة القدر است امشب که شد چون روز روشن لیل دیجور

3 رموز رندی و اسرار مستی به شیخ شهر گفتن نیست دستور

4 مگو با مرغ شب از نور خورشید نیارد سرمه کس بر دیده کور

1 هرکه آئین حقیقت نشناسد ز مجاز در سراپرده رندان نشود محرم راز

2 یا که بیهوده مران نام محبت به زبان یا چو پروانه بسوز از غم و با درد بساز

3 مگذارید قدم بیهده در وادی عشق کاندر این مرحله بسیار نشیب است و فراز

4 آنقدر حلقه زنم بر در میخانه عشق تا کند صاحب میخانه به رویم در باز

1 زاهد خودپرست کو تا که ز خود رهانمش درد شراب بیخودی از خم هو چشانمش

2 گر نفسم به او رسد در نفسی به یک نفس تا سر کوی می‌کشان موی‌کشان کشانمش

3 زهدفروش خودنما ترک ریا نمی‌کند هرچه فسون به او دمم هرچه فسانه خوانمش

4 چون ز در آید آن صنم خویش به پایش افکنم دست به دامنش زنم در بر خود نشانمش

1 آنکه هر دم زندم ناوک غم بر دل ریش زود باشد که پشیمان شود از کرده خویش

2 بشنو این نکته که در مذهب رندان کفر است رندی و عاشقی و آگهی از مذهب و کیش

3 جلوه‌گاه نظر شاهد غیبند همه کعبه زاهد و کوی صنم و دیر کشیش

4 به نگاهی که کند دیده دل از دست مده سفر وادی عشق است و خطرها در پیش

1 کردیم عاقبت وطن اندر دیار عشق خوردیم آب بیخودی از جویبار عشق

2 مستان عشق را به صبوحی چه حاجت است زیرا که درد سر نرساند خمار عشق

3 سی سال لاف مهر زدم تا سحرگهی وا شد دلم چو گل ز نسیم بهار عشق

4 فارغ شود ز دردسر عقل فلسفی یک جرعه گر کشد ز می خوشگوار عشق

1 شد بر فراز مسند دل باز شاه عشق یعنی گرفت کشور جان را سپاه عشق

2 جز در فضای سینه رندان می‌پرست نتوان زدن به ملک جهان بارگاه عشق

3 شوریدگان عشق برابر نمی‌کنند با صد هزار افسر شاهی کلاه عشق

4 در ملک فقر افسر فخرش به سر نهند هر تن که خاک شد ز دل و جان به راه عشق

آثار وحدت کرمانشاهی

7 اثر از غزلیات وحدت کرمانشاهی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات وحدت کرمانشاهی شعر مورد نظر پیدا کنید.