خیز و رو آور به معراج از وحدت کرمانشاهی غزل 49
1. خیز و رو آور به معراج یقین
بی براق و رفرف و روحالامین
...
1. خیز و رو آور به معراج یقین
بی براق و رفرف و روحالامین
...
1. ز خود گذشتم و گشتم ز پای تا سر او
شد از میان منی و جلوه کرد نحن هو
...
1. به عقل غره مشو تند پا منه در راه
بگیر دامن صبر و ز عشق همت خواه
...
1. از آن می شفقی رنگ یک دو جامم ده
دمی خلاصی از این قید ننگ و نامم ده
...
1. رخی چو لاله و زلفی چو مشک تر داری
لبی چو غنچه دهانی پر از شکر داری
...
1. یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری
میکند زین دو یکی در دل جانان اثری
...
1. ز نام بهره نبردیم غیر بدنامی
ز کام صرفه نبردیم غیر ناکامی
...
1. یار اگر با ما ز راه لطف بنشیند دمی
در جوارش در شود شادان که دارد همدمی
...
1. صحبت دوستان روحانی
خوشتر از حشمت سلیمانی
...
1. رسید موسم پیری گذشت دور جوانی
چه خواهی ای دل غافل از این سراچه فانی
...
1. به من فرمود پیر راه بینی
مسیح آسا دمی خلوت گزینی
...
1. یاس را هرگز مباد ای دوست در دل ره دهی
زان که در این راه میافتی به چاه گمرهی
...