7 اثر از غزلیات وحدت کرمانشاهی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات وحدت کرمانشاهی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار وحدت کرمانشاهی / غزلیات وحدت کرمانشاهی

غزلیات وحدت کرمانشاهی

1 به عقل غره مشو تند پا منه در راه بگیر دامن صبر و ز عشق همت خواه

2 عیان در آینه کائنات حق بینید اگر به چشم حقیقت در او کنید نگاه

3 به غیر پیر خرابات و ساکنان درش ز اصل نکته توحید کس نشد آگاه

4 رسد به مرتبه‌ای خواجه پایه توحید که عین شرک بود لا اله الا الله

1 از آن می شفقی رنگ یک دو جامم ده دمی خلاصی از این قید ننگ و نامم ده

2 دوام دور فلک بین و بی‌وفایی عمر بیا و یک دو سه دوری علی الدوامم ده

3 ز دور صبح ازل تا دوام شام ابد علی الدوام شب و روز و صبح و شامم ده

4 از آن می‌ای که کسب کند ماه و مهر نور از او به روز روشن و هم در شب ظلامم ده

1 رخی چو لاله و زلفی چو مشک تر داری لبی چو غنچه دهانی پر از شکر داری

2 ز تنگی دهن غنچه عقل حیران است ولی ز غنچه دهانی تو تنگ‌تر داری

3 تو را که گوش به نای نی است و نغمه چنگ چسان ز ناله شب‌های من خبر داری

4 به دست هجر سپردی مگر عنان وصال که رنگ زرد و لب خشک و چشم تر داری

1 یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری می‌کند زین دو یکی در دل جانان اثری

2 خرم آن روز که از این قفس تن برهم به هوای سر کویت بزنم بال و پری

3 در هوای تو به بی پا و سری شهره شدم یافتم در سر کوی تو عجب پا و سری

4 آنچه خود داشتم اندر سر سوادی تو رفت حالیا بر سر راهت منم و چشم تری

1 ز نام بهره نبردیم غیر بدنامی ز کام صرفه نبردیم غیر ناکامی

2 شکست شیشه تقوی ز سنگ رسوایی گسست سجه طاعت به دست بدنامی

3 بیار باده که این آتش سلامت‌سوز برون کند ز تن مرد علت خامی

4 مپرس جز ز خراباتیان بی سر و پا رموز عاشقی و مستی و می آشامی

1 یار اگر با ما ز راه لطف بنشیند دمی در جوارش در شود شادان که دارد همدمی

2 همچو غمگینی که بهر خویش خواهد غمگسار دل ز هجر یار مجروح است و جوید مرهمی

3 اهل رازی کو که با او باز گویم راز دل می‌روم هر دم به سویی تا بجویم محرمی

4 شانه‌ام خم گشت زیر بار غم‌ها باز هم هر دم از هر سوی آید روی غم‌هایم غمی

1 صحبت دوستان روحانی خوش‌تر از حشمت سلیمانی

2 جان جان‌ها و روح ارواح است لعل ساقی و راح ریحانی

3 با گدایان کوی عشق مگوی سخن از تاج و تخت سلطانی

4 بگذر از عقل و دین که در ره عشق کافری بهتر از مسلمانی

1 رسید موسم پیری گذشت دور جوانی چه خواهی ای دل غافل از این سراچه فانی

2 به هوش باش که دنیا پلی‌ست در ره عقبا در این رهند همه رهگذر ز عالی و دانی

3 به دور زندگی و گردش زمانه به گیتی کسی نباشد ایمن ز حادثات جهانی

4 ز هرچه هست در ایجاد ای پسر به حقیقت تو برتری و دریغا که قدر خویش ندانی

1 به من فرمود پیر راه بینی مسیح آسا دمی خلوت گزینی

2 که از جهل چهل سالت رهاند اگر با دل نشینی اربعینی

3 نباشد ای پسر صاحبدلان را به جز دل در دل شب‌ها قرینی

4 شبان وادی دل صد هزارش ید بیضا بود در آستینی

1 یاس را هرگز مباد ای دوست در دل ره دهی زان که در این راه می‌افتی به چاه گمرهی

2 نا امیدی می‌کند محرومش از الطاف حق گر کسی را نیست از الطاف یزدان آگهی

3 از عدم یک گام نبود بیش تا ملک قدم همچنین یک گام باشد از گدایی تا شهی

4 گشته زندانی مخوف از بهر دانایان محیط فتنه‌ها از ابلهان خیزد امان از ابلهی

آثار وحدت کرمانشاهی

7 اثر از غزلیات وحدت کرمانشاهی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات وحدت کرمانشاهی شعر مورد نظر پیدا کنید.