7 اثر از غزلیات وحدت کرمانشاهی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات وحدت کرمانشاهی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار وحدت کرمانشاهی / غزلیات وحدت کرمانشاهی

غزلیات وحدت کرمانشاهی

1 باز آهنگ جنون کردیم ما عقل را از سر برون کردیم ما

2 جز فنون عشق کآن آیین ماست سربه‌سر ترک فنون کردیم ما

3 در طریق عشق تسلیم و رضا روزگاری رهنمون کردیم ما

4 در سراب دل روان در جوی چشم چشمه‌های آب خون کردیم ما

1 از یک خروش یا رب شب زنده‌دارها حاجت روا شدند هزاران هزارها

2 یک آه سرد سوخته جانی سحر زند در خرمن وجود جهانی شرارها

3 آری دعای نیمه‌شب دلشکستگان باشد کلید قفل مهمات کارها

4 مینای می ز بند غمت می‌دهد نجات هان ای حکیم گفتمت این نکته بارها

1 بشنو ز ما که تجربه کردیم سال‌ها بی‌حاصلی است حاصل این قیل و قال‌ها

2 حالی اگرچه رند خرابات خانه‌ایم لیکن فقیه مدرسه بودیم سال‌ها

3 یعنی به می ز آینه دل زدوده‌اند رندان کوی میکده‌ام زنگ نال‌ها

4 از کوهکن نشان و ز مجنون خبر دهند گل‌ها و لاله‌های تلال و جبال‌ها

1 ز دست عقل به رنجم بیار جام شراب بنای عقل مگر گردد از شراب خراب

2 برو به کوی خرابات و می‌پرستی کن که این کلید نجات است و آن طریق صواب

3 لطیفه‌های نهانی رسد به گوش دلم ز صوت بربط و آهنگ چنگ و بانگ رباب

4 به یک تجلی حسن ازل ز بحر وجود شد آشکار هزاران هزار شکل حباب

1 عشق به یک سو فکند پرده چو از روی ذات شد ز میان غیر ذات جمله فعل و صفات

2 هر من و مایی که هست می‌رود اندر میان چون که به آخر رسید سلسله ممکنات

3 دست ز هستی بشوی تا شودت روی دوست جلوه‌گر از شش جهت گرچه ندارد جهات

4 همرهی خضر کن در ظلمات فنا ور نه به خود کی رسی بر سر آب حیات

1 هر دلی کز تو شود غمزده، آن دل شاد است هر بنایی که خراب از تو شود آباد است

2 ره به ویرانه عشق آر و برو در بر بند عقل را خانه تعمیر، که بی بنیاد است

3 کمر بندگی عشق نبندد به میان مگر آن بنده که از بند جهان آزاد است

4 من اگر رندم و بدنام برو خرده مگیر زانکه هر خوب بدی از ادب استاد است

1 به کیش اهل حقیقت کسی که درویش است به یاد روی تو مشغول و فارغ از خویش است

2 ز پوست تخت و کلاه نمد مکن منعم که در دیار فنا تخت و تاج درویش است

3 به تیر غمزه و نازت ز هر کنار بسی به خون تپیده چو من سینه چاک و دلریش است

4 رموز رندی و مستی به شیخ شهر مگوی که این منافق دور از خدا بداندیش است

1 بر آنکه مرید می و معشوقه و جام است جز دوست نعیم دو جهان جمله حرام است

2 ترک سر و جان گیر پس آنگاه بیاسای آری سفر عشق همین یک دو سه گام است

3 از اول این بادیه تا کعبه مقصود دیدیم و گذشتیم از او چار مقام است

4 چون طالب و مطلوب و طلب هر سه یکی شد هنگام وصال است دگر سیر تمام است

1 مقصد من، خواجه، مولای من است توشه من نیز تقوای من است

2 در مناجاتم چو موسی با اله خلوت دل طور سینای من است

3 می روان مرده‌ام را زنده کرد آری آری می مسیحای من است

4 گاهگاهی این رکوع و این سجود کلمینی یا حمیرای من است

1 تا سر زلف پریشان تو چین در چین است زیر هر چینی از آن جای دل غمگین است

2 بی مه روی بتان شب همه شب تا به سحر دامن و دیده‌ام از اشک پر از پروین است

3 مکن از عشق بتان منع مرا ای ناصح که مرا عشق بتان رسم و ره دیرین است

4 شیوه کوهکنی شیوه فرهاد بود صفت حسن‌فروشی صفت شیرین است

آثار وحدت کرمانشاهی

7 اثر از غزلیات وحدت کرمانشاهی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات وحدت کرمانشاهی شعر مورد نظر پیدا کنید.