1 ای درد تو لیلی دل مجنونم خرم ز غم تو خاطر محزونم
2 از بسکه شکفته گل گل، از خار رهت گویی گل خار است دل پر خونم
1 مستی جوانیم بطاعت چو نهشت گفتم: این تخم، پیریم خواهد کشت
2 دنیا همه کرد پیریم صرف أمل زین پنبه چه رشته ها که این زال نرشت!
1 ای آنکه ترا خانه آراسته است عمر تو در افزونی آن کاسته است
2 در هر گل این زمین، چو شبنم هر روز صد چون تو نشسته است و برخاسته است
1 عمر تو بفکر دنیی دون گذرد کی یک نفست بیاد بیچون گذرد؟
2 از بهر خیال باطلی، چند ای دل؟ از حق مگذر؛ کسی ز حق چون گذرد؟!
1 یارب! نه سزای تست گر کرده ما نی لایق درگه تو آورده ما
2 هر چند فگنده ایم ما پرده ز روی یارب! تو مدر ز لطف خود پرده ما
1 کم گو، که بود سخن چو در مکنون گردد ز کمی قیمت این در افزون
2 تنگی ز دهن از آن پسندیده بود تا حرف از آن شمرده آید بیرون
1 ای دل، تو بتنگم از جفا آوردی ای تن تو مرا بسر چها آوردی؟!
2 مرگ آمد و هنگام جداییست کنون ای عمر خوش آمدی، صفا آوردی
1 خالی ز خرد شد سر و، از نیرو تن گوشم ز شنیدن و، دو چشم از دیدن
2 القصه، ز بس بهم فشرد ایامم آبم همه رفت و، ماند ثقلی از من
1 این مدعیان که راه نشناخته اند بر دعوی فقر گردن افراخته اند
2 در برنه مرقعست این طایفه را بر دعوی خویش محضری ساخته اند
1 ای آنکه نباشد از نمازت جز نام طاعت ببرت همین قعود است و قیام
2 در راه خدا ز بس سبکخیزی تو تکبیر نگفته داری انداز سلام