1 مرا از صحبت زاهد غم دیرینه باز آید دل ساغر پرستم از شب آدینه باز آید
2 ز پرهیز تماشای تو کارش رفته است از دست نگاهی کن که جانی در تن آیینه باز آید
1 چشمت از هر گردشی بزم دگر آماده کرد عکس رویت شیشه آیینه را پر باده کرد
2 نسخه بیناییای میخواست بهر روزگار مصلحت بینی که لوح خاطرم را ساده کرد
1 کدامین جلوه یارب اختیار این چمن دارد که ما را در طلسم سایه سرو و سمن دارد
2 ز تاراج غمش راهی به دلها کرده ام پیدا نگاهش سرگران با هر که می گردد به من دارد
1 اگر به جانب من شعله خار می بیند خوشم که با نظر اعتبار می بیند
2 ز رشک دولت بیدار دیده می سوزم که عکس روی تو را در کنار می بیند
3 ز باغ جز گل افسردگی نخواهد چید ز باغ جز گل افسردگی نخواهد چید
1 هر خار که از چمن برآید بهر دل زار من برآید
2 راز خطت از نگفتنی هاست این سبزه کی از دمن برآید
3 بیتابی ناله خموشی است هر سبزه زخاک من برآید
1 بس که گلگون سرشکم جلوه رنگین میکند گریه من دشت را دامان گلچین میکند
1 گرد جولان تو را گل به جبین بر دارد هر چه بارد ز هوا ابر زمین بر دارد
1 تا کی از عکس تو آیینه گلستان گردد سوی عاشق نظری تا همه تن جان گردد
1 یکدلم گرچه پریشان نظرم ساخته اند گوشه گیرم که چنین در به درم ساخته اند
2 از نفس ماندم و پرواز به دادم نرسید مگر از پرده دل بال و پرم ساخته اند
3 تا در آیینه دیگر نشناسم خود را بی تو هر لحظه به رنگ دگرم ساخته اند
1 دلم به لاله و گل بی رخت جدل دارد بهار داغم از این عیش بیمحل دارد
2 به باغ خاطر ما هر طرف که می نگری گلی شکفته که صد لاله در بغل دارد