گه رنگ خزان گه چمن آرای از اسیر شهرستانی غزل 849
1. گه رنگ خزان گه چمن آرای بهاری
آیینه طراز گل و مشاطه خاری
...
1. گه رنگ خزان گه چمن آرای بهاری
آیینه طراز گل و مشاطه خاری
...
1. ز بیدرد محبت حال اهل دل چه میپرسی
سراغ آب گوهر از نم ساحل چه میپرسی
...
1. خراب گشته ز ویرانه که می پرسی
شکایت از دل دیوانه که می پرسی
...
1. نکند گر چه کسی گوش به فریاد کسی
هیچ کافر نکشد منت امداد کسی
...
1. دل را چگونه منع محبت کند کسی
گیرم که بشنود چه نصیحت کند کسی
...
1. اگر در خواب خود را دیده باشی
چه گلها از دل ما چیده باشی
...
1. و ما فیهما غیر جذب الوفا شیء
خوشا حال مجنون خوشا وادی حی
...
1. دیده خاک راه جولان تو بودی کاشکی
حیرتی هر دم به حیرت می فزودی کاشکی
...
1. داریم بر تو احترامی
دیدیم جواب از سلامی
...
1. هر جلوه که در دیده ما کرده سلامی
هر ناله که از خاطر ما رفته پیامی
...
1. هیچ دانی که چرا خوش چشمی
از برای دل ما خوش چشمی
...
1. درد دل ز آن بیشتر دارم که تدبیرش کنی
دل از آن دیوانه تر دارم که زنجیرش کنی
...