وجود علم و عمل از شاه نعمتالله ولی مفردات 253
1. وجود علم و عمل چون عطای حضرت اوست
جزاء علم و عمل محض لطف و سنت اوست
...
1. وجود علم و عمل چون عطای حضرت اوست
جزاء علم و عمل محض لطف و سنت اوست
...
1. وقت آن آمد که پروازی کنم
وز کریمان عزم شیرازی کنم
...
1. ویران شده از رئیس ده ده
از بس که طلب کند که ده ده
...
1. ها نظر کن که در نظر دارم
از هویت چنین خبر دارم
...
1. هر چند رئیس ما گزیر است
اما چکنم که ناگزیر است
...
1. هر چه باشند ما همان باشیم
هر چه پاشند ما همان پاشیم
...
1. هر چه داری به عشق او در باز
تا کند او به روی تو در باز
...
1. هر چه داریم ما از او داریم
لاجرم چیزها نکو داریم
...
1. هر دم تویی در چشم من هم خویش را هم خود ببین
غیر تو باشد دیگری از دیده ها بیرون کنم
...
1. هر زمان صنعی نماید در نظر
می برد خلقی و می آرد دگر
...
1. هر کجا صورت بود معنی بود
صورتی نبود که بی معنی بود
...
1. هر کس که به قول خویش ثابت ناید
او را تو اگر یار نخوانی شاید
...