آثار سیف فرغانی

صفحه 2 از 14
14 اثر از قصاید و قطعات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید و قطعات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار سیف فرغانی / دیوان اشعار سیف فرغانی / قصاید و قطعات در دیوان اشعار

قصاید و قطعات در دیوان اشعار سیف فرغانی

1 اندرین دوران مجو راحت که کس آسوده نیست طبع شادی جوی از غم یکنفس آسوده نیست

2 در زمان ناکسان آسوده هم ناکس بود ناکسی نتوان شدن گر چند کس آسوده نیست

3 هرچه در دنیا وجودی دارد ار خود ذره است از خلاف ضد خود او نیز بس آسوده نیست

4 گرچه خاکش در پناه خویشتن گیرد چو آب زآتش ار ایمن بود از باد خس آسوده نیست

1 که کرد در عسل عشق آن نگار انگشت که خسته نیستش از نیش هجر یار انگشت

2 اگر چه زد مگس هجر نیش آخر کار زدیم در عسل وصل آن نگار انگشت

3 چو گفتمش صنما قوت جان من ز کجاست نهاد زود بر آن لعل آبدار انگشت

4 چو دست می ندهد لعل او، از آن حسرت همی مکیم چو طفلان شیرخوار انگشت

1 اگر دولت همی خواهی مکن تقصیر در طاعت کسی بخت جوان دارد که گردد پیر در طاعت

2 بطاعت در مکن تقصیر اگر خود خاص درگاهی ببین کابلیس ملعون شد بیک تقصیر در طاعت

3 چو مردان نفس سرکش را بزنجیر ریاضت ده که کس مر شیر را ناورد بی زنجیر در طاعت

4 هلاک جان نمی جویی ممان ای خواجه در عصیان بقای جاودان خواهی بمیر ای میر در طاعت

1 درین دور احسان نخواهیم یافت شکر در نمکدان نخواهیم یافت

2 جهان سربسر ظلم و عدوان گرفت درو عدل و احسان نخواهیم یافت

3 سگ آدمی رو ولایت پرست کسی آدمی سان نخواهیم یافت

4 بدوری که مردم سگی میکنند درو گرگ چوپان نخواهیم یافت

1 ایا رونده که عمر تو در تمنا رفت تو هیچ جای نرفتی و پایت از جا رفت

2 زره روان که رفاقت ز خلق ببریدند رفیق جوی که نتوان براه تنها رفت

3 اگر چه نبود بینا ز ره برون نرود کسی که در عقب ره روان بینا رفت

4 بیا بگو که چه دامن گرفت مریم را که بر فلک نتوانست با مسیحا رفت

1 دلم از کار این جهان بگرفت راست خواهی دلم ز جان بگرفت

2 مدح سعدی نگفته بیتی چند طوطی نطق را زبان بگرفت

3 آفتابیست آسمان بارش که زمین بستد و زمان بگرفت

4 پادشاه سخن بتیغ زبان تا بجایی که می توان بگرفت

1 ترا که از پی دنیا ز دل غم دین رفت ز مال چندان ماند و ز عمر چندین رفت

2 برای دنیی فانی ز دست دادی دین نکرد دنیا با تو بقا ولی دین رفت

3 چراغ فکر برافروز و در ضمیر ببین که پس چه ماند از آن کس که از تو پیشین رفت

4 ز خانه تا در مسجد نیامد از پی دین ولیکن از پی دنیا ز روم تا چین رفت

1 وصف حسنش نمی توانم گفت با همه کس اگر چه دانم گفت

2 آنچه جویم نمی توانم یافت وآنچه بینم نمی توانم گفت

3 تو مرا بد مبین که من او را نیک دانم ولی ندانم گفت

4 آشکارا نمی توانم کرد آنچه آن دوست در نهانم گفت

1 ای که ز من میکنی سؤال حقیقت من چو تو آگه نیم ز حال حقیقت

2 عقل سخن پرور است جاهل ازین علم نطق زبان آور است لال حقیقت

3 تا ز کمال یقین چراغ نباشد رو ننماید بجان جمال حقیقت

4 بدر تمام آنگهی شوی که برآید از افق جان تو هلال حقیقت

1 ای مرد فقر، هست ترا خرقه تو تاج سلطان تویی که نیست بسلطانت احتیاج

2 تو داد بندگی خداوند خود بده وآنگاه از ملوک جهان می ستان خراج

3 گر طاعتی کنی مکنش فاش نزد خلق چون بیضه یی نهی مکن آواز چون دجاج

4 محبوب حق شدن بنماز و بروزه نیست این آرزوت اگرچه کند در دل اختلاج

آثار سیف فرغانی

14 اثر از قصاید و قطعات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید و قطعات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی