آثار سیف فرغانی

صفحه 2 از 14
14 اثر از قصاید و قطعات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید و قطعات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار سیف فرغانی / دیوان اشعار سیف فرغانی / قصاید و قطعات در دیوان اشعار

قصاید و قطعات در دیوان اشعار سیف فرغانی

1 چون در جهان ز عشق تو غوغا در اوفتاد آتش برخت آدم و حوا در اوفتاد

2 وآن آتشی که رخت نخستین بدر بسوخت زد شعله یی و در من شیدا در اوفتاد

3 دیوانه چون رهد چو خردمند جان نبرد اکمه کجا رود چو مسیحا در اوفتاد

4 چون بارگیر شاه دلش اسب همتست جان باخت هرکه با رخ زیبا در اوفتاد

1 دین و دولت قرین یکدگرند همچنین بود و همچنین باشد

2 دولتی را که دین کند بنیاد همچو بنیاد دین متین باشد

3 بقرانها زوال ممکن نیست دولتی را که دین قرین باشد

4 هست ای شاه دولت بی دین خاتمی کش خزف نگین باشد

1 دنیا که من و ترا مکانست بنگر که چه تیره خاکدانست

2 پرکژدم و پر ز مار گوری از بهر عذاب زندگانست

3 هر زنده که اندروست امروز در حسرت حال مردگانست

4 جاییست که اندرو کسی را نی راحت تن (نه) انس جانست

1 بباغی در بدیدم پار گل را مگر گفتم تویی ای یار گل را

2 خطای خویشتن امسال دیدم که نسبت با تو کردم پار گل را

3 وگر بویت ز دیوارش درآید ز در بیرون کند گلزار گل را

4 ترا من با رقیبت دیدم و گفت چه خوش می پرورد این خار گل را

1 وصف حسنش نمی توانم گفت با همه کس اگر چه دانم گفت

2 آنچه جویم نمی توانم یافت وآنچه بینم نمی توانم گفت

3 تو مرا بد مبین که من او را نیک دانم ولی ندانم گفت

4 آشکارا نمی توانم کرد آنچه آن دوست در نهانم گفت

1 ترا که از پی دنیا ز دل غم دین رفت ز مال چندان ماند و ز عمر چندین رفت

2 برای دنیی فانی ز دست دادی دین نکرد دنیا با تو بقا ولی دین رفت

3 چراغ فکر برافروز و در ضمیر ببین که پس چه ماند از آن کس که از تو پیشین رفت

4 ز خانه تا در مسجد نیامد از پی دین ولیکن از پی دنیا ز روم تا چین رفت

1 خسروا خلق در ضمان تواند طالب سایه امان تواند

2 غافل از کار خلق نتوان بود که بسی خلق در ضمان تواند

3 ظلمها می رود بر اهل زمان زین عوانان که در زمان تواند

4 چون نوایب هلاک خلق شدند این جماعت که نایبان تواند

1 درین جهان که بسی تن پرست را جان مرد کسیست زنده که از درد عشق جانان مرد

2 بنزد زنده دلان در دو کون هشیار اوست که از شراب غم عشق دوست سکران مرد

3 اگر چه عشق کشنده است، جان و دل می دار بعشق زنده، که بی عشق نیک نتوان مرد

4 بشمع عشق ازل زندگی نبود آن را که وقت صبح اجل شد چراغ ایمان مرد

1 اگر تو توبه کنی کافری مسلمان شد بتوبه ظلمت تو نور و کفرت ایمان شد

2 فرشتگان که رفیق تواند گویندت چه نیک کرد کز افعال بد پشیمان شد

3 گرفت رنگ ارادت چو بوی تو بشنود ببرد گوی سعادت چو مرد میدان شد

4 چو توبه کردی ای بنده خواجه وار بناز که در دو کون بآزادی تو فرمان شد

1 غرض از آدم درویشانند ورکسی آدمیست ایشانند

2 نزد این قوم توانگر همت پادشاهان همه درویشانند

3 گر بخواهند جهان سرتاسر از سلاطین جهان بستانند

4 بجز ایشان که سلیمان صفتند آن دگر آدمیان دیوانند

آثار سیف فرغانی

14 اثر از قصاید و قطعات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید و قطعات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی