آثار سیف فرغانی

صفحه 1 از 59
59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی

غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی

1 پیغام روی تو چو ببردند ماه (را) مه گفت من رعیتم آن پادشاه را

2 خالت محیط مرکز لطفست و روشنست کین نقطه نیست دایره روی ماه را

3 بهر سپید رویی حسنت نهاده اند بر روی لاله رنگ تو خال سیاه را

4 دستارم از سرم بقدم درفتد چو تو بر فرق راست کژ نهی ای جان کلاه را

1 اگر دلست بجان می خرد هوای ترا وگر تن است بدل می کشد جفای ترا

2 بیاد روی تو تازنده ام همی گریم که آب دیده کشد آتش هوای ترا

3 کلید هشت بهشت ار بمن دهد رضوان نه مردم اربگذارم درسرای ترا

4 اگر بجان وجهانم دهد رضای تو دست بترک هر دو بدست آورم رضای ترا

1 اختر از خدمت قمر دور است مگس از صحبت شکر دور است

2 ما از آن بارگاه محرومیم تشنه مسکین از آبخور دور است

3 پای من از زمین درگه او راست چون آسمان ز سر دور است

4 جهد کردم بسی ولی چکنم بخت و کوشش ز یکدگر دور است

1 ایا چوحسن بمعنی نکو بصورت خوب وصال تست مرا همچو عافیت مطلوب

2 شهید عشق تو بعد از اجل چو جان زنده گدای کوی تو نزد همه چو زر محبوب

3 چو جان حدیث تو شیرین ولیک شورانگیز غم تو در دل عاشق چو وجد در مجذوب

4 لبت که مست کند همچو خمر عاشق را میی زدرد مصفا ولی بشهد مشوب

1 ای که نام اشنوده باشی خسرو پرویز را رو سفر کن تا ببینی خسرو تبریز را

2 بی گمان عاشق شدی شیرین برو فرهاد وار گر بدی از لطف و حسن آن مملکت پرویز را

3 آفرین بر مادر گیتی و بر طبعش که او نام خسرو کرد این شیرین شورانگیز را

4 لایق این مرتبه شیرین تواند بود و بس گر شکر چین در خور ست این لعل شکر ریز را

1 چنان بوصل تو میلیست خاطر ما را که دل بصحبت یوسف کشد زلیخا را

2 بیا بیا که بشب چون چراغ درخوردست بروز شمع جمال تو مجلس ما را

3 ترا بصحبت ما هیچ رغبتی باشد اگر بود بنمک احتیاج حلوا را

4 ز خاک درگهت ابرام دور می دارم که آب درنفزاید ز سیل دریا را

1 ای بچشم دل ندیده روی یار خویش را کرده ای بی عشق ضایع روزگار خویش را

2 کعبه رو سوی تو دارد همچو تو رو سوی او گر تو روزی قبله سازی روی یار خویش را

3 عشق دعوی می کنی، بار بلا بر دوش نه نقد خود بر سنگ زن بنگر عیار خویش را

4 یا چو زن در خانه بنشین عاشق کار تو نیست عشق نیکو می شناسد مرد کار خویش را

1 زهی با صورت خوبت تعلق اهل معنی را ز نقش روی تو زینت نگارستان دنیی را

2 درین ویرانه قالب ندارد جانم آرامی که دل بردی بدان صورت سراسر اهل معنی را

3 مرا روی تو محبوبست همچون مال قارون را مرا وصل تو مطلوبست چون دیدار موسی را

4 همی خواهم که دیدارت ببینم دم بدم لکن من مسکین اگر طورم چه تاب آرم تجلی را

1 کسی که بار غم عشق آن پسر کشدا زمانه غاشیه دولتش بسر کشدا

2 کسی مدام چومن بی مدام مست بود که باده زآن لب شیرین چون شکر کشدا

3 کسی خورد می وصلش که بی ترش رویی چوزهر ساغر تلخش دهند در کشدا

4 غلام آن مه سیمین برم که از پی او مدام از رگ کان آفتاب زر کشدا

1 ای که لبت منبع آب بقاست درد تو بیماری دلرا دواست

2 آه که اندر طلب تو مرا رفت دل و درد دل ای جان بجاست

3 گر همه آفاق بگیرد کسی آنکه توانگر بتو نبود گداست

4 بهر دل تو چه توان ترک کرد مال ندارم من و جان خود تراست

آثار سیف فرغانی

59 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سیف فرغانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی