این از سنایی غزنوی حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه 12
1. این گُره را که نام کردی خویش
هریکی گزدمند با صد نیش
1. این گُره را که نام کردی خویش
هریکی گزدمند با صد نیش
1. دوست جو از برادران بگسل
که برادر کند پر آذر دل
1. ور ترا خواهر آورد مادر
شود از وی سیاه روی پدر
1. کلکی بر مناره کودک خرد
برده بود و به ناز میافشرد
1. بود فرزند بد بود به دو باب
زنده مالت برند و مرده ثواب
1. ور بود خود نعوذباللّٰه دخت
کار خام آمد و تمام نپخت
1. کیست این هست مر مرا داماد
کرده حمدان ز بهر زن پر باد
1. آنکه عمّ تو و آنکه خال تواند
همه در قصد خون و مال تواند
1. خال کآزار تو گزیده بُوَد
همچو خال سفید دیده بُوَد
1. موش کز دشت در دکان افتد
به که خویشیت با عوان افتد
1. هرکه شد کونپرست بر خیره
گوز یابد ثواب از انجیره
1. از غلام آنکه زی عیال آمد
او ز دنبه بپوستکال آمد