ملک از سنایی غزنوی حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه 35
1. ملک چون بوستان نخندد خوش
تا نگرید سنان چون آتش
...
1. ملک چون بوستان نخندد خوش
تا نگرید سنان چون آتش
...
1. پایهٔ قدر آن جهانی جوی
سایه و فرّ آسمانی جوی
...
1. پای برنه بر آسمان سرمست
تیغ بهرامشاهی اندر دست
...
1. عالمانت چو تیغ چیره زبان
عاملانت چو نیزه بسته میان
...
1. تا دل و دولتست و بینایی
جود و فرهنگ و هنگ و والایی
...
1. چون از مدائح سلطان اعظم و شاهنشاه معظّم اعزّاللّٰه انصاره طرفی گفته آمد نه در خور مناقب وی چه در خور طبع قاصر و رای رکیک من بندهٔ عاجز و چون بهمگی مناقب و خصال ستودهٔ وی پادشاه خلّد اللّٰه ملکه نتوانستیم رسیدن عجز پیش آوردیم (و طریق اقتصار و اختصار سپردیم) و همان گفتیم که مهتر عالم و سیّد کائنات «و سرور موجودات» صلّیاللّٰه علیه و آله و سلّم در شب ملاقات در حضرت ربوبیت گفت لااحصی ثناء علیک انت کما اثنیت «علی نفسک» و بعد از آن به مناقب و فضائل وزراء و اصحاب قلم و شمائل قضاة و ائمهٔ دین کثّرهماللّٰه انجامیدیم و این کتاب را به پایان آوردیم و از هریکی طرفی و شمتی درخور رای قاصر و رکاکت طبع بلید خویش گفتیم و از ایزد جلّ ذکره درخواسته میآید تا مگر از جملهٔ این ابیات یک بیت بر رای عالی اعلااللّٰه پسندیده آید و محلِّ قبول یابد که بدان یک بیت بندهٔ ضعیف با حکمای اوّلین و آخرین مفاخرت کند چنانکه گوید:از کبر من آسمان سای شود
...
1. ای سنایی چو یافتی امکان
بنمای اندرین سخن برهان
...
1. سرِ احرار سیّدالوزرا
که ورا برگزید بار خدا
...
1. خواجه بونصر نائب دستور
چشم بد زان جمال و دانش دور
...
1. آنکه بر مملکت ظهیرست او
خلق را در بهی بشیر است او
...
1. پس از این خواجه خواجگان دگر
زَین دیوان و شمسهٔ لشکر
...
1. چون از این طایفه گذر کردی
به دگر طایفه نظر کردی
...