1 بشنو تا ابوحنیفه چه گفت صفّهٔ عقل خویش را چون رُفت
2 که سفیهی چو داد دشنامش گشت خامش ز گفتن خامش
3 گفت از این ژاژ او چه آزارم آنچه او گفت بیش بنگارم
4 گر چنانم بشویم آن از خود ورنهام با بدی چه گویم بَد
1 آن شنیدی که گفت نوشروان مطبخی را به وقت خوردن نان
2 چون برو ریخت قطرهای خوردی گفت هیهات خون خود خوردی
3 زین گنه مر ترا بخواهم کشت تابم از خشم میرود در پشت
4 مطبخی چون شنید این گفتار شد خلیده روان و رفت از کار
1 از مدد نیزه نیزه بود آن روز تیر پروین ربای جوزا دوز
2 سیهان را به خنجر روشن کرده چون لعل مهرهٔ گردن
3 جزعگیران به زیر درع چو آب چون کبوتر طپنده در مضراب
4 کشته گشتی اجل ز خونخواران گر نبودی اجل هم از یاران
1 عدل کن زانکه در ولایت دل دَرِ پیغمبری زند عادل
2 در شبانی چو عدل کرد کلیم داد پیغمبریش اله کریم
3 تا شبانی نکرد بر حیوان کی شبان گشت بر سرِ انسان
4 عدل در دست آنکه دادگرست ناوک مرگ را قوی سپرست
1 عرش اگر بارگاه را زیبد شاه بهرامشاه را زیبد
2 شه به پشت حقیقت اعجاز نه ز روی گزاف و راه مجاز
3 هست چرخ ار چه هرزه دوران نیست هست قطب ارچه تنگ میدان نیست
4 هست از این روی سال و ماه مقیم نه ز رای سخیف و طبع سقیم
1 با سلاطین چو گفت خواهی راز وقت آنرا بدان چو وقت نماز
2 کن مراعات شاهِ بدخو را چون زن زشت شوی نیکو را
3 شه چو بر داردت فکندش باش چون ترا خواجه خواند بندهش باش
4 دستت از داد پایگاه بنه ور ترا سر دهد کلاه بنه
1 سال قحطی یکی به کسری گفت کابر بر خلق شد به باران زُفت
2 گفت کانبارخانه بگشادیم ابر گر زفت گشت ما رادیم
3 صبحوار از پی ضیا بدمیم که نه ما در سخا ز ابر کمیم
4 دیم ما هست اگر دم او نیست نام ما هست اگر نم او نیست
1 روزی از روزها به وقت بهار رفت محمود زاولی به شکار
2 دید زالی نشسته بر سرِ راه رویش از دود ظلم گشته سیاه
3 بر تن از ظلم و جور پیراهن از گریبان دریده تا دامن
4 هر زمان گفتی ای ملک فریاد چیست این ظلم و چیست این بیداد
1 ای ز انصاف و عدل بالاتر از عُلا رای تست والاتر
2 سخنی گویمت به حق بشنو خیره بر راه تنگ و تیره مرو
3 هرکس از روی عرف خود آیند مر ترا سال و ماه بستایند
4 زان سخنهای خوب غرّه مشو همچو تردامنان به عدل منو
1 کس به تدبیر سفله ملک نراند نامه در نور برق نتوان خواند
2 رای کم عقل نور برق بُوَد خاصه جایی که بیم غرق بُوَد
3 شاه تا زفت و بیخرد نبود جفت او خود وزیر بد نبود
4 شاه را آید ارچه شیر ژیان روز نیک از وزیر بد به زیان