6 اثر از الباب الثامن ذکرالسطان یستنزل‌الامان در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر الباب الثامن ذکرالسطان یستنزل‌الامان در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار سنایی غزنوی / حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی / الباب الثامن ذکرالسطان یستنزل‌الامان در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه

الباب الثامن ذکرالسطان یستنزل‌الامان در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی

1 دید یک شب به خواب عبداللّٰه پدر خویش را عُمر ناگاه

2 گفت یا میر عادل خوش خوی حال خود با من این زمان برگوی

3 با تو ایزد چه کرد بر گو حال بعد از این مدّت دوازده سال

4 گفت از آن روز باز تا امروز در حسابم کنون شدم پیروز

1 شاه چون بستد از رعیّت نان نقد شد کلّ من علیها فان

2 از رعیّت شهی که مایه ربود بُن دیوار کَند و بام اندود

3 نان خشکار را ز من ببری میده گردانی و تو میده خوری

4 برّهٔ خوان که وجه بابزنست از بهای فروخ بیوه زنست

1 شاه محمود زاولی به شکار رفت روزی ز روزگار بهار

2 با گروهی ز خاصگان سپاه کرد نخچیر شاه داد پناه

3 از برِ شاه آهویی برخاست که به جستن تو گفتیی که صباست

4 گرم کرد اسب شاه از پی صید تا کند مر ورا سبکتر قید

1 آن شنیدی که در دهی پیری خورد ناگه ز شحنه‌ای تیری

2 رفت در پیش قاضی آن درویش گفت بنگر مرا چه آمد پیش

3 شحنه سرمست بود در میدان تیری افکند و زد مرا بر جان

4 قاضی او را بگفت از سرِ خشم قلتبانا نگه نداری چشم

1 من ندانم ز جملهٔ اشرار پُر گناهی چو بی‌گناه‌آزار

2 جز سیه روی وقت بیدادی نکند همچو زنگیان شادی

3 شغل دولت که از ستم سازی چه بود جز که گرگ و خرّازی

4 چون ز داد و ز رای خویشی شاد چون کنی بر فرود خود بیداد

1 همه خلق آنچه ماده وانچه نرند از درون خازنان یکدگرند

2 گر دهی نیک نیک پیش آرند ور کنی بد بدی نگهدارند

3 زانکه از کوزه بهر عادت و خو بترابد گلاب و سرکه درو

4 خویشتن را همی نکو خواهی وز بد دیگران نه آگاهی

1 آن شنودی که بود چون در خورد آنچه با میر ماضی آن زن کرد

2 شاه شاهان یمینِ دین محمود که از او گشت زنده رادی و جود

3 کان زن او را جواب داد دُرشت که به دندان گرفت ازو انگشت

4 عاملی در نسا و در باوَرد قصد املاک و چیز آن زن کرد

1 حاجبی بُرد جام نوشروان دید آن شاه و کرد ازو پنهان

2 دل خازن ز بیم شه برخاست جام جُستن گرفت از چپ و راست

3 خازن از بیم جان خود بشتاب هرکسی را همی نمود عذاب

4 جان خازن بتافت از پی جام گشت از بیم شاه خون‌آشام

1 شاه شاهان یمینِ دین محمود که جهان را به عدل بُد مقصود

2 شاه غازی یمین دین خدای که بُد او در زمانه بار خدای

3 یافته دین احمد تازی سرفرازی بدان شه غازی

4 روزی اندر دلش فتاد هوس که سوی رومیان فرستد کس

1 گفت یک روز کوفیی به هشام کای ز ما همچو شیر خون آشام

2 زنده باشیم جان ما تو خوری چون بمیریم مال ما تو بری

3 شد از این دست جور سخت کمان عالمی سست پای و سرگردان

4 تو در این دَور جور سلطانی کار بر وفق طبع می رانی

آثار سنایی غزنوی

6 اثر از الباب الثامن ذکرالسطان یستنزل‌الامان در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر الباب الثامن ذکرالسطان یستنزل‌الامان در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه سنایی غزنوی شعر مورد نظر پیدا کنید.